ریسک ها در سرمایه گذاری


ریسک کلی که به یک سرمایه‌گذار تحمیل می‌شود، مجموع دو ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک است.

مدیریت سرمایه و ریسک چیست؟

مدیریت سرمایه بدین معنی که بخشی از پس‌انداز خود را سرمایه‌گذاری کنید، مفهوم خیلی کلی است. مثلا شاید به فکر خرید سکه، دلار، ماشین یا سهام بیفتید. در شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه کدام سرمایه‌گذاری سودآور است؟ آیا تمامی سرمایه‌گذاری‌ها بازده یکسان دارند؟ آیا ریسک سرمایه‌گذار‌ی‌ها با هم برابر است؟ برای پاسخ دادن به این سوالات بهتر است ابتدا با مفهوم مدیریت سرمایه آشنا شویم.

مدیریت سرمایه به صورت مدیریت حرفه‌ای انواع دارایی‌ها به منظور تحقق اهداف سرمایه‌گذار تعریف می‌شود، چه دارایی‌های ملموس مانند مسکن و چه دارایی‌های ناملموس مثل سرقفلی و ارزش برند.

استراتژی مناسب برای سرمایه‌گذاریِ هر فرد با دیگری متفاوت است. عواملی مثل میزان تحصیلات و سواد مالی، سن، میزان درآمد، میزان سرمایه اولیه، ریسک‌پذیری و. باعث پیدایش استراتژی‌های متفاوت سرمایه‌گذاری می‌شود.

ریسک چیست؟

کلمه ریسک بیشتر افراد را به یاد خطر و ضرر می‌اندازد. اما ریسک موقعیتی است که از ترکیب خطر و فرصت به دست می‌آید. وقتی شما ریسک می‌کنید، خطری را به‌جان می‌خرید، به امید آن‌که فرصتی به دست بیاورید. شما با توجه به میزان توانایی‌های فردی خود در کنار شناخت کامل از تهدیدهای احتمالی، می‌توانید از این فرصت‌ها استفاده کنید تا به اهداف خود برسید.

مدیریت سرمایه

بیشتر روش‌های سرمایه‌گذاری با درصدی از ریسک همراه هستند. تنها سرمایه‌گذاری در دارایی‌هایی چون سپرده‌گذاری در بانک یا مواردی چون سرمایه‌گذاری در اوراق خزانه است که ریسک بسیار پایینی دارند.

این موارد (که می‌توان آن‌ها را سرمایه‌گذاری بدون ریسک نیز نامید) یک بازدهی مشخص، قطعی ولی محدود دارند. یعنی با سرمایه‌گذاری روی آن‌ها، امیدی هم به کسب یک بازدهی چشم‌گیر نباید داشت.

مدیریت سرمایه صحیح

اما آشنایی با مدیریت سرمایه به‌صورت صحیح، به شما امکان کسب بازدهی بالاتر خواهد داد. برای مثال خرید مستقیم سهام ریسک بیشتری دارد. اما در کنار ریسک بیشتر، سرمایه‌گذاران می‌توانند به بازدهی بیشتر هم دست‌پیدا کنند. از این منظر شاید بتوانیم بگوییم که ریسک «بهای بازدهیِ بیشتر» است.

پس دیدیم که احتمالِ کسب سود بیشتر، معادل است با پذیرش ریسک بالاتر. پس چرا افراد تنها به سپرده‌گذاری در بانک و کسب یک بازده قطعی اکتفا نمی‌کنند و به سمت نوعی دیگر از سرمایه‌گذاری‌ها متمایل می‌شوند؟ آیا این کار درستی است که در بازارهای دیگر، مثل بورس دست به سرمایه‌گذاری زد؟

یکی از دلایلی که باعث می‌شود بازار سرمایه محبوب‌تر از بانک‌ها باشد، این است که شما با سپرده‌گذاری در بانک حداکثر میزان بازدهی که می‌توانید کسب کنید محدود (مثلا بیست درصد به طور سالیانه) است. در حالی که بازاری مانند بورس و اوراق بهادار به شما امکان کسب بازدهی‌های بیشتر از 100 درصد را هم می‌دهد.

مدیریت سرمایه با توجه به نرخ تورم

علاوه بر موضوع ریسک و بازده با توجه به شرایط سیاسی و تحریم‌های بی‌شماری که بر کشور اعمال شده است و با توجه به وضعیت اقتصادی حاکم، شاهد رشد بی‌اندازه نرخ تورم (41%) در سال اخیر بوده‌ایم.

وقتی نرخ تورم در کشوری افزایش می‌یابد شاهد کاهش قدرت خرید پول خواهیم بود، که به اصطلاح می‌گویند پول ارزش خود را از دست داده است. بنابراین سپرده‌‌گذاریِ تمامِ پول خود در بانک کار منطقی به نظر نمی‌رسد، چون نرخ تورم، بیشتر از نرخ بهره سالانهِ بانک است و پول شما نمی‌تواند متناسب با نرخ تورم رشد کند. یعنی پول شما نمی‌تواند قدرت خرید خود را حفظ کند. این در حالی است که بازار سرمایه (بورس اوراق بهادار) می‌تواند متناسب با رشد تورم رشد ‌کند. در این بازار افراد با سرمایه‌گذاری مناسب و مدیریت سرمایه می‌توانند ارزش پول خود را حفظ کنند و حتی به سودهای جذابی دست یابند.

تشکیل سبد سرمایه‌گذاری

برای پوشش ریسک در سرمایه‌گذاری، بهترین کار تشکیل سبد سرمایه‌گذاری است. برای این کار فرد، سرمایه خود را به چند قسمت تقسیم می‌کند و هر قسمت از آن را به بازارهای مختلف می‌برد. مثلا درصدی از سرمایه‌اش را به خرید ملک و درصدی دیگر را به خرید طلا اختصاص می‌دهد و مابقی را صرف خرید سهام و یا ریسک ها در سرمایه گذاری کالاهای سرمایه‌ای، مانند ماشین‌آلات و تجهیزات می‌کند. برای مطالعه بیشتر در این رابطه روی اینجا کلیک کنید.

مدیریت سرمایه

هرکدام از بازارهای موجود ریسک متفاوتی دارند و مدت‌زمان بازدهی و میزان بازدهی مورد انتظار از آن‌ها نیز متفاوت است. هنگام انتخاب یک بازار هدف برای سرمایه‌گذاری، باید به دو متغیر ریسک و بازده به طور همزمان توجه کرد، در واقع ریسک و بازده به‌عنوان دو رکن اصلی در اتخاذ تصمیمات سرمایه‌گذاری هستند.

در واقع ریسک و بازده به‌عنوان دو رکن اصلی در اتخاذ تصمیمات سرمایه‌گذاری هستند.

همواره بیشترین بازدهی، با توجه به حداقل مقدار ریسک، معیاری مناسب برای سرمایه‌گذاری به‌حساب می‌آید. شکل بالا تنها مثالی از چند بازار است که افراد می‌توانند در آن با توجه به شرایط خود بازارهای متفاوتی را برای سرمایه‌گذاری و توزیع ریسک انتخاب کنند. حتی می‌توانند بر تعداد بازارهای انتخابی بیفزایند و یا از تعداد آن بکاهند.

مدیریت سرمایه در شرکت ها

مدیریت سرمایه امری بسیار مهم به خصوص در امور شرکت‌ها است. برای مثال اگر یک شرکت به دنبال احداث یک خط تولیدی جدید باشد، برای احداث این خط به مقدار زیادی وجه نقد نیاز دارد. در این مواقع مدیر، سبد سرمایه‌گذاریِ شرکت را بررسی می‌کند تا مشخص کند کدام سرمایه‌گذاری‌ها سریع‌تر به وجه نقد تبدیل می‌شوند. اگر درصد عمده‌ای از سبد شرکت را ملک و ساختمان تشکیل داده باشد مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا این املاک به وجه نقد تبدیل شوند. در حالی که اگر بخش عمده‌ای از سبد را سهام تشکیل دهد بسیار راحت‌تر و سریع‌تر می‌تواند آن را به وجه نقد تبدیل کند و از پول به دست آمده برای راه اندازی خط تولید جدید استفاده کند.

بنابراین هر فردی چه برای تشکیل سبد شخصی و چه در سمت مدیریت برای تشکیل سبد سرمایه شرکت، می‌تواند بر اساس اهداف و نیازهای احتمالی خود، یک سبد سرمایه‌گذاری مطمئن بسازد به‌شکلی که در صورت لزوم بتواند از آن استفاده کند.

فرآیند مدیریت سبد سهام

برای اینکه بتوانید یک سبد سهام (پرتفوی) بهینه تشکیل دهید و آن را به طور صحیح مدیریت کنید، در مرحله اول لازم است که با مفاهیم مالی و اصول اساسی آن آشنا شوید. بعد از آشنایی با این موارد می‌توان اقدام به ایجاد یک سبد سرمایه‌گذاری متناسب با ویژگی‌های شخصی خود کرد.

هر فرد بعد از یادگیری اصول اساسی مالی می‌تواند با توجه به میزان ریسک‌پذیری و بازده مورد انتظار خود اقدام به ایجاد یک پرتفوی بهینه کند و در گذر زمان با توجه به تغییر شرایط، در صورت لزوم پرتفوی خود را اصلاح کند.

یکی از راه‌های کم کردن ریسک یک پرتفوی تنوع‌بخشی به آن است. تنوع‌بخشی با هدف کاهش ریسک پرتفوی تا حداقل مقدارِ ریسک و افزایش بازده پرتفوی تا بالاترین اندازه ممکن انجام می‌شود.

با تقسیم کردن مبلغ سرمایه‌گذاری در سهم‌های متنوع، می‌توان بخشی از ریسک پرتفوی را حذف کرد. برای انجام این کار بهتر است که سهم‌ها، از صنایع و گروه‌های متفاوت از هم انتخاب شوند تا اگر یک صنعتی دچار مشکل شد تنها بخش کوچکی از سبد سرمایه‌گذاری شما به‌خطر بیفتد.

مدیریت سرمایه

تنوع‌بخشی به سبد سرمایه‌گذاری و سبد سهام

نقل قولی معروف در رابطه با تنوع‌بخشی وجود دارد که بیان می‌کند: تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد قرار ندهید، تا در صورت افتادن سبد همه تخم مرغ‌هایتان از بین نروند.

نکته‌ی قابل توجه این است که شما با تنوع‌بخشی نمی‌توانید کل ریسک سبد خود را از بین ببرید، اما می‌توانید آن را کم کنید.

ریسک کل

ریسک کل از دو بخش ریسک سیستماتیک و ریسک غیرسیستماتیک تشکیل شده است. ریسک غیرسیستماتیک منحصر به یک دارایی نظیر سهم یک شرکت است، که این ریسک با تنوع‌بخشی قابل کاهش است.

اما بخش دیگری از ریسک کل، ریسک سیستماتیک یا ریسک بازار است، که به آن ریسک حذف‌نشدنی هم می‌گویند. این ریسک از طریق تنوع‌بخشی کاهش پیدا نمی‌کند.

نمونه‌ای از ایجاد سبد سهام متنوع را در شکل بالا می‌بینید. می‌توان از گروه‌ها و صنعت‌های مختلف یک سهم مناسب انتخاب کرد و تشکیل سبد داد. افراد با استراتژی‌های متفاوت می‌توانند سبدهای متفاوتی ایجاد کنند.

انواع سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاران به دو طریق می‌توانند دست به خرید اوراق بهادار بزنند: اولین شیوه آن است که افراد به طور مستقیم اقدام به خریدوفروش سهام کنند که به آن سرمایه‌گذاری مستقیم می‌گویند؛ یا اینکه این کار را از طریق واسطه‌های مالی انجام دهند، که به آن سرمایه‌گذاری غیرمستقیم می‌گویند.

انواع سرمایه گذاران بر مبنای میزان تحمل ریسک

نظریه مطلوبیت مورد انتظار، سه نوع گرایش را بر مبنای میزان تحمل ریسک توسط سرمایه‌گذاران معرفی کرده است. بر طبق این نظریه سرمایه گذاران به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  • ریسک‌گریز
  • ریسک‌پذیر
  • ریسک خنثی

سرمایه‌گذاران ریسک خنثی افرادی هستند که به میزان ریسک سرمایه‌گذاری توجهی نمی‌کنند و تنها به دنبال حداکثر کردن بازدهی خود هستند و میزان مطلوبیت آن‌ها توسط بازدهی سرمایه‌گذاری تعیین می‌شود.

برخی از سرمایه‌گذاری‌ها و دارایی‌ها نوسانات بیشتری نسبت به سایر دارایی‌ها دارند. در نتیجه سرمایه‌گذاری در آن‌ها ریسک بیشتری دارد.

گروهی از سرمایه‌گذاران نسبت به سایرین ریسک‌پذیر‌تر هستند؛ در نتیجه می‌توانند نسبت به دیگران بهتر با این نوسانات کنار بیایند و آن را تحمل کنند. این افراد ریسک ها در سرمایه گذاری زمانی که با دو پروژه با بازدهی یکسان رو‌به‌رو می‌شوند، پروژه‌ای که ریسک بیشتری دارد را برای سرمایه‌گذاری انتخاب می‌کنند، زیرا مطلوبیت ناشی از موفق شدن در پروژه پرریسک بیشتر از عدم مطلوبیت ناشی از زیان آن‌ها است.

این افراد تمایل بیشتری به فعالیت در بورس دارند و تمایل کمی به سپرده‌گذاری در بانک دارند.

سرمایه‌گذاران ریسک‌گریز

آخرین دسته، سرمایه‌گذاران ریسک‌گریز هستند. این افراد بیشتر به سرمایه‌گذاری در مواردی که بازدهی مطمئن داشته‌ باشند علاقه‌مند هستند و از سرمایه‌گذاری در پروژه‌های پرریسک دوری می‌کنند. بیشتر این افراد به سپرده‌گذاری در بانک روی می‌آورند و معتقدند که سپرده‌گذاری در بانک نوعی سرمایه‌گذاری ایمن است.

این سه طبقه، خود می‌توانند هرکدام به سه طبقه متفاوت نیز تقسیم شوند. برای مثال افرادی که در بورس سرمایه‌گذاری می‌کنند، همه حاضر به پذیرش سطح یکسانی از ریسک نیستند. مثلا برخی از آن‌ها در سهم‌هایی که ریسک بسیار زیادی دارند (مثل سهم‌هایی با وضعیت بنیادی نه چندان خوب که در وضعیت تکنیکالی مناسبی قرار دارند و انتظار رشد سریعی از آن‌ها در آینده‌ای نزدیک می‌رود) سرمایه‌گذاری می‌کنند. در حالی که برخی دیگر تنها در سهام شرکت‌هایی بزرگ که وضعیت بنیادی قوی و سود تقسیمی بالا دارند سرمایه‌گذاری می‌کنند، در حالی که ممکن است این سهم‌ها رشد آهسته‌ای داشته باشند.

نظریه مطلوبیت مورد انتظار با انتقادهایی نیز مواجه شده که در مقالات بعدی راجع‌به آن توضیح داده خواهد شد.

ریسک دارایی‌های مالی از منظر مدت زمان نگهداری

می‌توان ریسک دارایی‌های مالی را از نظر دوره نگهداری آن‌ها نیز طبقه‌بندی کرد. به بیانی ریسک ها در سرمایه گذاری دیگر ریسک یک سرمایه‌گذاری زمانی که به دید کوتاه‌مدت خریداری می‌شود با ریسک آن وقتی که با دید بلند‌مدت خریداری می‌شود، متفاوت است.

با افزایش مدت‌زمان نگهداری یک دارایی، نوسانات آن کاهش می‌یابد و ریسک آن تا حدی قابل کنترل خواهد بود.

ریسک و بازده

ریسک و بازده

ریسک و بازده، دو مفهوم مخالف هم در دنیای مالی و سرمایه گذاری است. بسیار حیاتی است که یک سرمایه گذار تصمیم بگیرد چقدر توانایی پذیرش ریسک را دارد، به طوری که در عین حال با وجود سرمایه گذاری که انجام داده احساس راحتی کند.

افراد می توانند با انحراف معیار، میزان ریسک را اندازه بگیرند. به خاطر وجود ریسک، احتمال از دست رفتن بخشی از سرمایه گذاری یا کل آن وجود دارد. اما “بازده” از سمت دیگر، سود یا زیانی است که یک سرمایه گذاری به همراه دارد.

ریسک در سرمایه گذاری چیست؟

ابندا برای درک بهتر از مطلب تعریفی از ریسک را ارائه می دهیم؛ ریسک کردن به معنای احتمال محقق نشدن پیش بینی ها است. یا به عبارتی ریسک همان احتمال عدم موفقیت است. یک سرمایه گذار برای سود بیشتر سرمایه گذاری می کند و هر چه سود بیشتری داشته باشد، موفقیت بیشتری هم کسب کرده است. حال اگر احتمال موفقیت او زیاد باشد، پس ریسک زیادی متحمل نشده است. بنابراین ریسک را می توان احتمال عدم موفقیت در نظر گرفت.

مثالی برای ریسک:

ریسک در همه بازارها و سرمایه گذاری ها وجود دارد؛ به طور مثال فرض کنید شما پولی را در صندوق های درآمد ثابت سرمایه گذاری می کنید و هر ماه مبلغ مشخصی را به عنوان سود دریافت می کنید، در این حالت ریسک شما در حد صفر بوده است چراکه پیش بینی شما از سود و بازده مورد نظر در هر ماه محقق خواهد شد.

باید در نظر داشته باشید منظور از سود یا همان بازده در بازار سرمایه پاداش پولی است که در اثر سرمایه گذاری کسب می کنید. حال اگر همان پول را در بورس سرمایه گذاری کنید ممکن است به سود چند برابری دست پیدا کنید و ممکن است حتی اصل پول خود را هم از دست بدهید.

در این حالت شما پذیرفته اید که در قبال رسیدن به سود بیشتر ریسک بالاتری را بپذیرید. دقت کنید زمانی که از سود قطعی صحبت می کنیم، مطمئن هستید که هر ماه این مبلغ را دریافت خواهید کرد ولی در مورد سود حاصل از سرمایه گذاری در بورس اطمینان صد‌در‌صد ندارید و ممکن است به سود مورد انتظار خود برسید و یا سود کمتر یا بیشنر را تجربه کنید که این همان ریسک است. (برای کسب اطلاعات بیشتر در باب ریسک می توانید به مقاله ریسک و انواع آن مراجعه بفرماید.)

بازده سرمایه گذاری چیست؟

برای درک بهتر رابطه ریسک و بازده بهتر است مفهوم بازده سرمایه گذاری را بشناسید. بازده پول یا سودی است که سرمایه گذار در اثر سرمایه گذاری به دست می آورد. دقت کنید میان بازده یا سود مورد انتظار شما و سود و بازدهی که در عمل به دست می آورید، تفاوت وجود دارد.

به طور مثال تصور کنید مبلغی را در بورس سرمایه گذاری کرده اید و انتظار دارید در بازه زمانی مشخص به سود مثلا ۲۰% که به آن (سود مورد انتظار) می گوییم، برسید حال اگر در همان بازه مشخص سود به دست آمده یا (سود عملی) ۲۵% باشد، نه تنها انتظارات شما برآورده شده است بلکه به سود بیشتری هم دست پیدا کرده اید.

نکته مهم: تفاوت بازده مورد انتظار و بازده واقعی به دست ریسک ها در سرمایه گذاری آمده، ریسک می گویند.

ریسک و بازده چه رابطه ای دارند؟

رابطه میان ریسک و بازده رابطه ای مستقیم است. هر چه بازده مورد انتظار شما بالاتر باشد، باید ریسک بالاتری را متحمل شوید. به همین دلیل لازم است در ابتدای تصمیم گیری مالی خود، میزان ریسک پذیری خود را مشخص کنید تا تعادل مناسبی میان ریسک و بازده ایجاد شود.

ریسک

آیا ریسک ب معنای خطر و ضرر است؟

مهم است به این نکته توجه داشته باشید و جود ریسک بالا، مساوی بازده بالاتر نیست، بنابراین توازن بین ریسک و بازده به این معناست که ریسک بالاتر، صرفا نشان دهنده پتانسیل سود بالاتر است و هیچ تضمینی وجود ندارد. ریسک بالاتر، احتمال ضرر سنگین تر را نیز در پی خواهد داشت.

نسبت بازده به ریسک:

یکی از مهم ترین فاکتورهای شناخت رابطه ریسک و بازده، نسبت بازده به ریسک است. این نسبت، حاصل تقسیم بازده مورد انتظار شما به ریسک احتمالی هر موقعیت معاملاتی است. به طوری که هر سرمایه گذاری باید پیش از ورود به بازارهای سرمایه گذاری، این نسبت را محاسبه کند.

مقدار این شاخص، بیانگر میزان ارزشمندی سرمایه گذاری شما است. به عبارت نسبت بازده به ریسک نشان می دهد که به ازای در معرض خطر قرار دادن بخشی از سرمایه خود، چند برابر بازده احتمالی کسب خواهید کرد.

رابطه ریسک و بازده رابطه ریسک و بازده

بر مبنای اصول سرمایه گذاری، حداقل مقدار مجاز برای این نسبت، عدد ۱ است. به این معنی که توان ریسک پذیری شما در یک موقعیت معاملاتی، باید حداکثر به اندازه بازده مورد انتظار باشد و مقادیر کمتر از ۱ برای این نسبت، قابل قبول نیست.

که در نتیجه می توان گفت: ورود به چنین معاملاتی صحیح نیست به این علت که نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را قبول کرده اید و چنین عملکردی در بلند مدت، به احتمال قوی به زیان شما تمام خواهد شد.

ریسک و بازده در مدیریت مالی

مفهوم ریسک و بازده یکی از جنبه های مهم در مدیریت مالی و یکی از مسئولیت های اساسی در کسب و کار است به عبارتی، هر چقدر یک کسب و کار در معرض ریسک بیشتری باشد، می توان انتظار بازده مالی بیشتری در آن کسب و کار را هم داشت.

البته باید از این مورد هم غافل نشویم که همیشه احتمالات منفی و استثناهایی که ممکن پیش آید را در نظر داشته باشید چراکه ریسک های غیر منطقی زیادی وجود دارد که متقابلا همراه با پتانسیل بازدهی بالا نیست.

از مهم ترین کاربرد های ریسک:

از کاربردهای نسبت بازده به ریسک، ایجاد محدودیت برای سرمایه گذاران هیجانی با ریسک غیر منطقی است؛ تا بدین وسیله مجبور شوند قبل از ورود به معامله، میان ریسک و بازده خود تناسب و رابطه معقولی ایجاد کنند.

نسبت بازده به ریسک بهینه

به عقیده یک مربی مالی با تجربه، پاداش ۲ تا ۳ برابری نسبت به ریسک، مقدار مناسب و قابل قبولی است به طوری که اگر ریسک شما در یک موقعیت معاملاتی ۱۰ درصد باشد، باید انتظار بازدهی ۲۰ تا ۳۰ درصدی داشته باشید.

چنین رویکردی برای رشد سرمایه در بلند‌مدت مناسب است. ولی به این معنی بهترین نسبت بازدهی نیست. شرایط بازارهای مالی و میزان ریسکی که حاضرید بپذیرید، می تواند این نسبت را تغییر دهد.

معیارهای مهم ارزیابی موقعیت قبل از ریسک

معیارهای مهم و قابل توجه که باید در زمان ارزیابی موقعیت و قبل از پذیرش ریسک مورد توجه داشته باشد.

سطح ریسک

یکی از تصمیمات بزرگ و حائز اهمیت برای هر سرمایه گذار، انتخاب صحیح سطح ریسک می باشد. میزان تحمل ریسک بر اساس شرایط فعلی سرمایه گذار، اهداف آینده او و سایر فاکتورها مشخص می شود و با مقایسه بازار ها و میزان ریسک و البته توجه به شخصیت خودتان خود برای پذیرش ریسک اقدام کنید. اگر بخواهید از میان چندین بازار و روش سرمایه گذاری را بر اساس سطح ریسک (از پر ریسک به کم ریسک مرتب کنیم) می توان این گونه بیان کرد:

  • سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال
  • سرمایه گذاری در بازار آتی سکه
  • سرمایه گذاری در بازار سهام تهران
  • صندوق های سرمایه گذاری (صندوق های بدون سود ثابت)
  • اوراق مشارکت شرکت ها
  • اوراق مشارکت دولتی
  • سپرده گذاری در بانک ها

دسته بندی افراد در مواجه با ریسک؛

  • افراد ریسک پذیر
  • افراد ریسک‌ گریز
  • افراد بی‌تفاوت به ریسک

شناخت خود و افراد دیگر و یا رقبا بر اساس ویژگی های فردی در مقوله ریسک پذیری می تواند کمک شایانی باشد برای برنامه ریزی بهتر و همچنین عملکرد بهتر در رقابت و این می تواند در روش سرمایه گذاری برای موفقیت بیشتر بسیار تاثیرگذار باشد.

ریسک و پذیرش عواقب آن:

باید بدانید در کنار نکات مثبت ریسک، عواقب احتمالی آن هم وجود دارد که لازم است به آنها را نیز در نظر داشته باشید این امر موجب می شود که از قبل سناریو شکست بررسی و مورد توجه قرار گیرد و خود را برای اثرات منفی و شکست احتمالی آماده کرده و در لیست برنامه ریزی برای مقابله با این احتمال آماده کنید.

پذیرش ریسک کمتر همراه با مثال:

رابطه ریسک و بازده تحت تاثیر روش سرمایه گذاری است که شما انتخاب می کنید. زمانی که شما در دارایی هایی با درآمد ثابت سرمایه گذاری کنید، تقریبا هیچ گونه ریسکی شامل حال شما نخواهد شد. در چنین شرایطی بازدهی محدود و مشخصی نیز نصیب شما خواهد شد.

به همین دلیل افراد ریسک گریز اغلب به دنبال سپرده های بانکی هستند تا ضمن کسب بازده حداقلی، اصل سرمایه آنها نیز در معرض خطر نباشد. در این نوع اوراق بهادار، معمولا اصل و سود سرمایه توسط دولت، بانک مرکزی یا یک نهاد رسمی مالی، تضمین می شود.

در بسیاری از کشورها درصد سود بدون ریسک، به اندازه نرخ تورم یا کمی بیشتر است تا حداقل سرمایه گذاران قادر به حفظ ارزش پول خود باشند. اما در طرف مقابل، سرمایه گذاران ریسک پذیر به دنبال تضمین خاصی نبوده و ضمن مدیریت دارایی به دنبال بازدهی بیشتری هستند؛ به طور کلی قانون همیشگی سرمایه گذاری این است؛ پذیرش ریسک بیشتر، در ازای احتمال کسب بازدهی و سود بالاتر.

نگارش: ساناز یوسفی

به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله ابزار های تحلیل داده را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.

توزیع ریسک سرمایه گذاران با راه اندازی صندوق های کالایی

با راه اندازی صندوق های سرمایه‌گذاری کالایی، سرمایه گذاران می توانند علاوه بر اوراق با درآمد ثابت و یا سهام قابل نوسان، در صندوق های کالایی سرمایه‌گذاری کنند که ریسک این صندوق ها ارتباط مستقیم با سهام و بازار سرمایه ندارد و بدین ترتیب ریسک سبد دارایی‌های خود را بهتر در بازار سرمایه مدیریت کنند.

به گزارش «پایگاه خبری بورس کالای ایران»، یکی از برنامه های سازمان بورس و اوراق بهادار طراحی ابزارهای جدید با هدف تنوع در بازار سرمایه و توزیع مناسب ریسک است و صندوق های سرمایه‌گذاری کالایی نیز با همین رویکرد در قالب ابزاری جدید برخی دارایی های فیزیکی را تبدیل به اوراق بهادار و دارایی مالی می کند.

بهنام چاوشی، رییس ادارۀ امور نهادهای مالی سازمان بورس با اعلام این خبر ریسک ها در سرمایه گذاری گفت: به پیشنهاد تعدادی از شرکت‌های تأمین سرمایه و بورس کالا، مقرر شد امکانی فراهم شود که کالاهایی که در بورس کالا معامله می شوند یا اوراق بهاداری که مبتنی بر کالا هستند، به اتکای معامله در بورس کالا در قالب صندوق های سرمایه گذاری مدیریت شوند.

به گفته چاوشی صندوق های کالایی در قالب یک پیشنهاد به هیأت مدیره سازمان بورس مطرح شده که طراحی آن دو رویکرد را دنبال می کند، وی درباره این رویکردها گفت: رویکرد نخست طراحی صندوق های اوراق بهادارای مبتنی بر کالا یا سایر اوراق بهادار به عنوان مثال قرارداد آتی کالایی است که صندوق به مرحلۀ تحویل کالای فیزیکی ورود نخواهد کرد و به‌گونه‌ای است که صرفاً در اوراق بهادار و با شرط خروج قبل از زمان سررسید اوراق سرمایه‌گذاری کند.

این مقام مسوول در ادامه افزود: رویکرد دیگر آن است که در این ابزار، صندوق به فرآیند تحویل و یا تبدیل و فروش کالای استاندارد نیز وارد شود که قاعتداً فرآیند پیچیده‌تری نسبت به رویکرد اول خواهد داشت و لازم است، مدیریت صندوق علاوه بر مدیریت حوزۀ اوراق بهادار، تخصص ویژه در حوزۀ کالای مربوطه نیز داشته باشد.

وی تصریح کرد: در انتهای مطالعه و بررسی روی این دو رویکرد متفاوت هستیم اما اساساً هر دو رویکرد می تواند با دو مکانیزم متفاوت وجود داشته باشد با این تفاوت که رویکرد اول زودتر به نتیجه می رسد اما رویکرد دوم اگر قرار به تحویل کالا بشود باید بررسی دقیق تر روی آن شود چون نیاز به حضور افراد متخصص و خبره در فرآیند تحویل و فروش کالا وجود دارد.

این مقام مسوول اظهار داشت: برای صندوق های سرمایه‌گذاری کالایی در هر دو رویکرد، این امکان فراهم خواهد بود که قابل معامله در یکی از بورس ها یا خارج از بورس در قالب صدور و ابطال باشند اما اولویت سازمان قابل معامله در یکی از بورس ها به صورت صندوق سرمایه‌گذاری قابل معامله است که دسترسی از طریق سیستم معاملات و شبکه کارگزاری فراهم باشد.

چاوشی درباره امتیاز این صندوق گفت: قطعا اگر زمینۀ اعطای مجوز به این نهاد مالی جدید فراهم شود مهمترین امتیاز آن توزیع ریسک سبد سرمایه گذاری سرمایه گذاران است. به عبارتی سرمایه گذاران می توانند علاوه بر اوراق با درآمد ثابت و یا سهام قابل نوسان در صندوق های کالایی سرمایه‌گذاری کنند که ریسکش ارتباط مستقیم با سهام و بازار سرمایه ندارد و بدین ترتیب ریسک سبد دارایی‌های خود را بهتر در بازار سرمایه مدیریت کنند.

وی ادامه داد: یکی دیگر از امتیازات بزرگ این ابزار این است که از این طریق می توان خیلی از سرمایه‌هایی که در بازارهای کالایی و خارج از بازار سرمایه وجود دارد را جذب بازار سرمایه کرد و سفته بازی غیر معمول روی کالاها را از طریق این بازار نظام مند کاهش داد.

رییس ادارۀ امور نهادهای مالی سازمان بورس در پایان تصریح کرد: طراحی این صندوق سرمایه‌گذاری در مراحل پایانی کار قرار دارد و در طراحی مذکور به‌منظور اطمینان از شفافیت ابزار، قاعدتاً به فیلترهایی که در بازار آتی برای شناسایی، کیفیت سنجی و نحوۀ تحویل کالا وجود دارد توجه شده‌است تا کالا از هر جهت ویژگی مورد نظر سرمایه گذار را داشته باشد.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس یکی از موضوعات مهم در زمینه سرمایه‌گذاری است. اگر قصد سرمایه‌گذاری در بورس را دارید، باید در مورد آن اطلاعات کافی داشته باشید. بازار بورس در عین حال که می‌تواند شما را به سود برساند، ممکن است سرمایه شما را به خطر بیندازد. اما منظورمان از خطر چیست؟

فراگیر شدن بورس باعث شده تا افراد زیادی بدون داشتن آگاهی کافی از بازار و قواعد آن، وارد بورس شده و متضرر شوند. یا اینکه رفتار توده‌ای در پیش بگیرند و موجب به هم ریختن نظم بازار شوند. اما رفتار توده‌ای یعنی چه؟

منظور از رفتار توده‌ای در بورس، معامله با تقلید از دیگران است.

بسیاری از افراد کم اطلاع، وقتی ببینند عده زیادی یک سهم را خریده‌اند به پیروی از آن ها خرید می‌کنند یا به پیروی از دیگران دست به فروش سهام می‌زنند. این رفتار هیجانی باعث شکل‌گیری صف های خرید و فروش می‌شود. همین مسئله ممکن است باعث شود قیمت یک سهم بیش از ارزش واقعی آن افزایش یا کاهش یابد. رفتار توده‌ای باعث می‌شود تا در بازار حباب شکل بگیرد.

در ادامه این مقاله به توضیح دو مفهوم ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس خواهیم پرداخت.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس مفاهیم بورسی

حفظ ارزش پول در بازار بورس و منتفع شدن از آن مسئله‌ای است که این روزها ذهن بسیاری را به خود درگیر کرده. بورس هزارتوی پیچیده‌ای است که موفقیت در آن مستلزم شناخت ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های این بازار است. مسیری که برای رسیدن به مقصد مطلوب آن باید دانش، تجربه، شناخت خود و مهارت‌های مالی رفتاری را توشه راه کرد.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس اصطلاحات بورسی

بازده چیست؟

بازده، پاداشی است که سرمایه‌گذار در ازای سرمایه‌گذاری به دست می‌آورد. سه عامل قیمت خرید، قیمت فروش و سود دریافتی در بازدهی تاثیر دارد. در واقع بازده میزان عایدات خالصی است که از نگهداری یک دارایی در طول زمان برای سرمایه‌گذار حاصل می‌شود.

بازدهی قابل قبول یک سرمایه‌گذاری حداقل باید بتواند نرخ تورم را پوشش دهد. یعنی اگر نرخ تورم 25 درصد باشد، سرمایه‌گذاری باید ما را به بازده بیشتر از 25 درصدی برساند. اینگونه می‌توانیم ادعا کنیم که توانسته‌ایم ارزش پول خود را حفظ کنیم. بازدهی کمتر از 25 درصد برای سرمایه‌گذار سود واقعی به همراه نخواهد داشت.

در هر سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذار از دو جهت منتفع خواهد شد:

1- افزایش قیمت سهام (بازده سرمایه‌ای): یعنی بازدهی که سرمایه‌گذار از محل تغییر قیمت سهام کسب می‌کند. به طور مثال اگر سهامی را 20000 ریال خریداری کرده باشید و آن را 25000 ریال بفروشید، 5000 ریال سود ناشی از تغییر قیمت سهام، یعنی معادل 25 درصد قیمت خرید، به دست می‌آورید.

2- کسب سود نقدی (بازده نقدی): سودی که از جریانات نقدی دوره سرمایه‌گذاری به دست می‌آید. اگر در سهام سرمایه‌گذاری کرده باشید، بازده نقدی شما به شکل سود نقدی است. اگر در اوراق قرضه سرمایه‌گذاری کرده باشید، بازده نقدی به شکل بهره خواهد بود.

بازده کل جمع بازده نقدی و بازده سرمایه‌ای است.

ریسک چیست؟

ریسک تفاوت بین بازده تحقق یافته و بازده پیش‌بینی شده یا همان بازده موردانتظار ما است. ریسک به زبان ساده یعنی ندانیم چند درصد احتمال دارد که بتوانیم به سودی که هدف ما است، دست پیدا کنیم.

اگر پیش‌بینی شود که یک دارایی دقیقا سود 20 درصدی دارد، در این صورت ریسک بازدهی صفر است. چون بابت درصد بازدهی و سودی که خواهیم داشت مطمئن هستیم. مثل اسناد خزانه ی اسلامی که با خرید آن ها از ابتدا میدانید که قرار است سود چند درصدی داشته باشید. اما اگر در نظر داشته باشیم که بازده دارایی بین 10 تا 20 درصد باشد، بازده ریسکی تلقی می‌شود؛ چون درصد دقیق آن را نمی‌دانیم.

وقتی سهام شرکتی را خریداری می‌کنید، عوامل مختلفی روی قیمت آن تاثیر می‌گذارند. بخشی از این عوامل غیرقابل پیش‌بینی هستند. هیچ قطعیتی وجود ندارد که بتوان گفت 6 ماه دیگر سهام شما چه قیمتی خواهد داشت.

ریسک به دو دسته تقسیم می‌شود: 1- سیستماتیک و 2- غیر سیستماتیک

ریسک سیستماتیک

ریسک سیستماتیک، ریسک غیر قابل کنترل است. منظور از ریسک غیر قابل کنترل، ریسکی است که توسط جو بازار، شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه به ما تحمیل می‌شود و راهی برای فرار از آن نداریم.

ریسک غیر سیستماتیک

ریسک غیر سیتماتیک یا همان ریسک قابل کنترل، ریسکی است که کنترل آن در دستان سرمایه‌گذار است. از آنجایی که هر سرمایه‌گذار ریسک کمتر را به بیشتر ترجیح میدهد، سعی دارد این ریسک را کم کند.

اما سوال اینجاست که چطور ریسک سرمایه‌گذاری را کاهش دهیم؟ هرچه سبد سهام شما متنوع‌تر باشد، ریسک سیستماتیک کمتر است. برای مثال فرض کنید شما همه پول خود را صرف خرید سهام صنایع فلزات کرده باشید. در این حال اگر افت جهانی قیمت فلزات اتفاق بیفتد، پیرو آن قیمت فلزات در ایران کاهش پیدا کرده و همه سرمایه شما به خطر می‌افتد. اما اگر دارایی خود را بین سهام شرکت‌های بانکی، دارویی، فلزات، شیمیایی و خودروسازی تقسیم کرده باشید، مسلما کاهش قیمت فلزات ضربه ضعیف‌تری به شما می‌زند.

ریسک کلی که به یک سرمایه‌گذار تحمیل می‌شود، مجموع دو ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک است.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس ریسک کل

انواع ریسک

ریسک دسته‌بندی‌های متفاوتی دارد. می‌توان از جهت منابع ریسک را به دو دسته: ریسک مالی و غیرمالی تقسیم‌بندی کرد.

ریسک مالی به طور مستقیم بر سودآوری شرکت‌ها اثر می‌گذارد. انواع ریسک مالی شامل: ریسک نوسان نرخ بهره، ریسک نرخ ارز، ریسک نکول، ریسک نقدینگی، ریسک تورمی، ریسک بازار، ریسک سرمایه‌گذاری مجدد و ریسک مرتبط با درجه اهرم مالی ست که در ادامه به تعریف موارد مهم آن می‌پردازیم.

ریسک نوسان نرخ بهره

این ریسک بیشتر صاحبان اوراق قرضه را تهدید می‌کند. به طور مثال فرض کنید شما دارنده اوراق قرضه هستید و قرار است که در زمان مشخص بهره ثابت 10 درصدی دریافت کنید. اما اگر نرخ بهره بازار افزایش پیدا کند(بیشتر از 10 درصد شود)، شما همچنان تا زمان سررسید و دریافت نرخ ریسک ها در سرمایه گذاری بهره 10 درصدی، پایبند به اوراق قرضه خود هستید. پس در این صورت ارزش اوراق قرضه شما کم شده است.

ریسک نکول یا ریسک اعتباری

این ریسک هنگامی رخ می‌دهد که وام گیرنده به علت عدم توان یا تمایل، به تعهدات خود در مقابل وام دهنده در تاریخ سررسید عمل نکند. یعنی شرکتی که اوراق آن را خریداری کرده‌اید در تاریخ سررسید سود وعده داده شده را به شما پرداخت نکند.

ریسک نقدینگی

ریسکی است که بابت عدم اطمینان در راحتی و سرعت خرید و فروش اوراق بهادار، به دارنده تحمیل می‌شود. اگر سهام شما به راحتی به فروش برسد، یعنی ریسک کمتری به شما تحمیل شده. چون شما را زودتر به وجه نقد رسانده. اما سهامی که روزها در صف فروش می‌ماند، نقدشونگی کمتر و ریسک بیشتری دارد .

ریسک نقدینگی اوراق خزانه تقریباً صفرو ریسک نقدینگی سهام مربوط به بازارهای خارج از بورس زیاد است.

ریسک سرمایه‌گذاری مجدد

اگر سرمایه‌گذار افق سرمایه‌گذاری بیشتری نسبت به سررسید اوراق داشته باشد، با ریسک سرمایه‌گذاری مجدد مواجه است. مثلا اگر شما قصد سرمایه‌گذاری 10 ساله داشته باشید و دارایی خود را صرف خرید اوراق قرضه با سررسید3 ساله کنید، در پایان سال سوم باید بار دیگر دارایی خود را با نرخ بهره جدید سرمایه گذاری کنید. به همین دلیل دارنده اوراق قرضه کوتاه مدت در مقایسه با دارنده اوراق قرضه بلندمدت، ریسک سرمایه گذاری مجدد بیشتری را متحمل خواهد شد. چون باید هربار با نرخ جدیدی سرمایه گذاری کند.

ریسک درجه اهرم مالی

ریسکی است که بر اثر وام گرفتن شرکت و ایجاد بدهی بر سرمایه‌گذار تحمیل می‌شود. هرچه شرکت بیشتر از طریق وام تامین مالی کرده باشد، این ریسک بیشتر است. برای کاهش ریسک درجه اهرم مالی به شما توصیه می‌کنیم تا پیش از سرمایه‌گذاری، ترازنامه شرکت را بررسی کنید تا از میزان بدهی و دارایی‌های آن اطلاعات کافی داشته باشید.

ریسک های غیر مالی به وجود آورنده ی ریسک های مالی هستند. مثل: ریسک سیاسی، تجاری، ریسک صنعت و ریسکی که قوانین و مقررات بر شرکت ها تحمیل می‌کنند؛ که در مجموع باعث نوسانات عرضه و تقاضا و در نتیجه تغییر قیمت می‌شوند.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس انواع ریسک

چه ترکیبی از ریسک و بازده را انتخاب کنم؟

تا به اینجا با ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس آشنا شدیم . دو مساله مهم ذهن هر سرمایه‌گذار را مشغول می‌کند. اول اینکه با سرمایه‌گذاری در آینده به چه منفعتی خواهیم رسید؟ و دوم اینکه با این سرمایه‌گذاری چقدر دارایی‌های فعلی خود را به خطر انداخته‌ایم؟ این دو مسئله تداعی‌کننده دو مفهوم بازده و ریسک است. لازم است بدانید که در این باره دو فرض رکودستیزی و ریسک‌گریزی وجود دارد.

رکود ستیزی و ریسک‌گریزی یعنی چه؟

فرض کنید سرمایه‌گذار بخواهد بین دو دارایی با ریسک یکسان یکی را انتخاب کند. احتمالا او دارایی‌ای را انتخاب می‌کند که بازدهی بالاتری داشته باشد. به این فرض رکودستیزی یا سیری ناپذیری گفته می‌شود. برای مثال فرض کنید دو سهم «الف» و «ب» داریم. سهم «الف» با احتمال 30 درصد بازدهی 40 درصدی داشته باشد.اگر سهم “ب” با همان احتمال 30 درصدی ،بازدهی 50 درصدی داشته باشد.؛ مسلما شما سهم “ب” را انتخاب خواهید کرد. چون در هر صورت متحمل ریسک 30 درصدی هستید و سود بیشتر را به کمتر ترجیح می‌دهید.

فرض ریسک گریزی چیست؟ فرض کنید سرمایه‌گذار دو انتخاب برای سرمایه‌گذاری دارد. این دو دارایی سود یکسان دارند و بازدهی یکسانی ایجاد می‌کنند. در این حالت، فرد احتمالا دارایی را انتخاب می‌کنند که ریسک کمتری داشته باشد. مثلا فرض کنید بانک و بورس هر دو می‌توانند بازدهی ۲۰ درصد یکساله برای شما ایجاد کنند. در این حالت مسلما شما سرمایه‌گذاری در بانک را که اطمینان بیشتری از آن دارید انتخاب خواهید کرد.

اغلب ما از خدماتی نظیر بیمه عمر، ماشین، مسکن و… استفاده می‌کنیم. این موضوع نشان میدهد که سعی داریم برای خود حاشیه ی امنی از لحاظ مالی ایجاد کنیم. به این ترتیب می‌توانیم ریسک را به حداقل برسانیم. این مسئله ثابت می‌کند که ما ریسک گریز هستیم.

هر چقدر ریسک یک سرمایه‌گذاری بیشتر باشد، سرمایه‌گذار به ازای ریسک ها در سرمایه گذاری تحمل ریسک بیشتر، بازده بیشتری مطالبه خواهد کرد.

ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس

پیشنهاد

در این مقاله ریسک و بازدهی سرمایه‌گذاری در بورس را توضیح دادیم. توصیه ما به شما این است که با در نظر گرفتن مبلغ دارایی خود، افق زمانی سرمایه‌گذاری و هدف خود از سرمایه گذاری میزان محافظه کاری یا جسارت خود را در نظر بگیرید تا بتوانید به حد متناسبی از ریسک و بازده برسید.

ریسک ها در سرمایه گذاری

[email protected]

آخرین مقالات

ریسک‌ها و پاداش‌های سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ

ریسک‌ها و پاداش‌های سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ

مقدمه

دنیای امروز نسبت به یک قرن پیش، جای بسیار راحت‌تری برای زندگی است. با پیشرفت فناوری و عرضه انواع نوآوری‌های مهیج، دیگر لازم نیست برای خرید از سوپرمارکت از خانه خارج شویم و یا برای سوار شدن به تاکسی، سر خیابان منتظر بایستیم. کافی است گوشی خود را برداریم و از اپلیکیشن‌های آنلاین برای رفع نیاز خود استفاده کنیم. اما همه این پیشرفت‌های فناورانه چگونه میسر شده است؟ آیا تمامی استارت‌آپ‌های مشهور و موفق، به همین سادگی توانسته‌اند به یک محصول تجاری‌سازی شده و نهایی برسند؟ پول هنگفت لازم برای توسعه فناوری از کجا می‌آید؟ با وجود نرخ شکست تقریباً 90 درصدی استارت‌آپ‌ها، چگونه هنوز هم می‌توان سرمایه‌گذارهای جسور و خطرپذیری یافت که حاضر به تأمین مالی یک ایده نوآورانه باشند؟

این‌ها پرسش‌هایی است که ما را به یک مفهوم کلیدی کسب‌وکار رهنمون می‌سازد: «سرمایه‌گذاری»؛ چیزی که اساس و بنیان موفقیت استارت‌آپ‌ها بر آن بنا نهاده شده و از همین رو، در نوشتار حاضر سعی خواهد شد تا مزایای سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ‌ها و در کنار آن، ریسک‌های ناشی از این سرمایه‌گذاری به تفصیل بررسی گردد.

سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ‌ها

در چند دهه گذشته، استارت‌آپ‌ها موفق به تغییر و تحول چشمگیر در صنایع قدیمی شده‌اند. بسیاری از مشکلات بزرگ این صنایع، تنها با کلیک بر روی یک دکمه حل شده و درآمد حاصل از محصولات و خدمات آن‌ها به شدت افزایش یافته است. در این میان، سرمایه‌گذاران خوش‌شانسی که ریسک کرده و پول قابل‌توجهی را برای راه‌اندازی شرکتی آینده‌دار صرف نموده‌اند، به سودی چندین برابری دست یافته‌اند.

یک استارت‌آپ به شکل سنتی یک شرکت خصوصی تازه تأسیس (بین 5 تا 10 سال قدمت) است که پتانسیل لازم برای افزایش مقیاس بسیار سریع را دارد. اغلب استارت‌آپ‌ها، کار خود را با یک ایده نوآورانه و حجم عملیات بسیار کوچک آغاز نموده و سپس در طی فرایند توسعه ایده و بسط کسب‌وکار خود، به دنبال بودجه بیشتر از سوی سرمایه‌گذاران خطرپذیر و سرمایه‌گذاران فرشته هستند تا بتوانند تولید به مقیاس محصول نهایی و عرضه آن به بازار را کلید بزنند.

منظور از سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ چیست؟ در اصل، سرمایه‌گذاران استارت‌آپی بخشی از شرکت تازه تأسیس را با سرمایه خود خریداری می‌کنند. آن‌ها سرمایه را در عوض سهام دریافتی ارائه نموده و با کمک به موفقیت کسب‌وکار، در پی سودآوری بالقوه در آینده نزدیک می‌مانند.

شریک شدن سرمایه‌گذاران در استارت‌آپ، مزایای فراوانی به همراه دارد. این کار، شبیه به این است که همگی در یک کشتی نشسته و رسیدن به ساحل موفقیت یا برای همه و یا برای هیچ‌کس تعریف می‌شود. بدیهی است که در چنین شرایطی، همه هم و غم سرمایه‌گذاران و صاحبان کسب‌وکار نوپا، موفقیت در تجاری‌سازی ایده و کاملاً هم‌راستا با یکدیگر خواهد بود. در این حالت، اگر شرکت به سود رسید، سرمایه‌گذاران هم سودی متناسب با مقدار سهام خود دریافت می‌کنند و اگر که استارت‌آپ با شکست مواجه شود، سرمایه‌گذاران هم پول و سرمایه خود را از دست داده‌اند.

یک نکته دیگر پیرامون تفاوت‌های سرمایه‌گذاری استارت‌آپی با دیگر انواع سرمایه‌گذاری، قابلیت نقد شدن سرمایه است. شما می‌توانید پول خود را در بازار سهام، خرید انواع اوراق بهادار، زمین و مستغلات و یا مشارکت در یک ایده مهیج و نوآورانه صرف کنید. خرید سهام یک شرکت بزرگ حاضر در بازار بورس، خرید یک تجهیز فناورانه یا حتی یک قطعه زمین، یک تفاوت عمده با سرمایه‌گذاری در یک استارت‌آپ دارد و آن هم قابلیت نقد شدن آنی سرمایه‌گذاری شما است. سهام یک شرکت استارت‌آپی، به این سادگی قابلیت نقد شدن نداشته و حتی در صورت موفقیت نهایی استارت‌آپی، شاید نیاز به 2 یا 3 سال صبر (در مواردی بیش از 5 سال) برای دستیابی به اصل سرمایه و سود حاصل از آن باشد. به عبارت دیگر، اگر در پی سود کوتاه‌مدت هستید، دور سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ‌ها را خط بکشید. سرمایه‌گذاری استارت‌آپی نیاز به صبر، دقت در انتخاب ایده و تیم مناسب و کمی شانس برای موفقیت دارد و تازه پس از آن، مسیر پر پیچ‌وخم تجاری‌سازی پیش روی شما و تیم استارت‌آپی است. اگر همه شرایط خوب پیش برود، آن موقع است که پول و شهرت به سوی شما سرازیر می‌شود.

گفتنی است، هنگامی سرمایه‌گذاران استارت‌آپ می‌توانند به سود برسند که بخشی یا کل سهام خود از مالکیت شرکت را طی یک رویداد مالی، مانند تملک استارت‌آپ از سوی یک شرکت بزرگ و یا عرضه سهام اولیه بفروشند. یک مثال رایج برای عرضه اولیه، اولین فروش سهام توسط شرکت‌های خصوصی به عموم مردم است که می‌تواند سهام یک استارت‌آپ را به یک‌باره چندین برابر نماید. در خلال این اقدام، قیمت هر سهم افزایش چشمگیری پیدا می‌کند و طبیعتاً دارایی سرمایه‌گذاران هم افزایش می‌یابد. آن‌ها می‌توانند سهام خود را نقد کرده و یا به مشارکت و توسعه کسب‌وکار ادامه دهند.

سرمایه‌گذاری بر روی سهام استارت‌آپ، بسیار پرخطر است؛ زیرا بسیاری از استارت‌آپ‌ها نمی‌توانند پول سرمایه‌گذاران را بازگردانند و سهام استارت‌آپ، پیش از عرضه اولیه شرکت، قابلیت فروش نخواهد داشت. البته برخی از استارت‌آپ‌ها به سرمایه‌گذاران اجازه می‌دهند تا پیش از عرضه اولیه، سهام شرکت را به فروش برسانند که به آن فروش سهام ثانویه گفته می‌شود. با این حال، بسیاری از استارت‌آپ‌ها، سرمایه‌گذارانی که می‌خواهند این کار را انجام داده و قبل از عرضه خصوصی اولیه سهام خود را بفروشند، ملزم می‌کنند تا ابتدا آن را به خود استارت‌آپ یا سرمایه‌گذاران اولیه پیشنهاد دهند. این فرآیند، «پیشنهاد خرید سهام» نامیده می‌شود.

اجازه دهید یک مثال واقعی از فروش سهام بزنیم؛ در سال 2014 میلادی، یکی از کارکنان اولیه شرکت «اوبر »، خریداری برای سهام خود به قیمت 200 دلار به ازای هر سهم یافت. شرکت از تأیید این انتقال خودداری نمود. در این حالت، وی دو گزینه پیش روی خود داشت: 1) سهام خود را به قیمت 135 دلار برای هر سهم به «اوبر» واگذار کند (همان قیمتی که قبلاً به شرکت پرداخت کرده بود) و 2) سهام خود را نگه دارد. وی دومین گزینه را انتخاب کرد و از فروش سهام خود منصرف شد.

شرکت‌هایی مانند «اوبر»، از حق محدودیت بر فروش سهام ثانویه استفاده می‌کنند. برنامه بازخرید سهام، به این شرکت‌ها کمک می‌کند تا سهام واگذار شده به سرمایه‌گذاران و کارکنان اولیه را با قیمتی پایین جمع‌آوری نموده و سپس با سودی بالا به سرمایه‌گذاران سطوح بعدی بفروشند. این استراتژی، همانند یک برنامه ضد تقلیل ارزش شرکت عمل می‌کند که تهدید فروش سهام را به فرصتی برای افزایش ارزش آن مبدل می‌سازد.

سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ در برابر سرمایه‌گذاری در بازار عمومی

همان‌طور که اشاره شد، سرمایه‌گذاری در یک استارت‌آپ، با سرمایه‌گذاری در بازار عمومی کاملاً متفاوت است. مهم‌ترین این تفاوت‌ها به شرح زیر است:

1- بازه‌های زمانی: سرمایه‌گذاران در بازار عمومی، به‌طور نظری سود را در عرض چند روز یا چند هفته مشاهده می‌کنند. این در حالی است که عموماً 7 تا 10 سال طول می‌کشد تا یک رویداد نقدینگی عمده برای استارت‌آپ‌ها صورت بگیرد، اگرچه رویدادهای نقدینگی کوچک‌تر زودتر اتفاق می‌افتند.

2- فروش سهام: سرمایه‌گذاران در بازار عمومی می‌توانند در هر زمانی که تمایل دارند، سهام خود را به فروش برسانند. فروش سهام استارت‌آپ پیش از عرضه خصوصی اولیه دشوارتر است؛ زیرا سهام‌ها اغلب با الزاماتی مانند حق رد اولیه و محدودیت‌های دیگر برای فروش ثانویه همراه هستند. البته این به جز محدودیت اصلی عدم وجود فرد مناسب برای خرید سهام است!

3- عواید: عرضه خصوصی اولیه در سال‌های ابتدایی کمتر انجام می‌گیرد و شرکت‌های فناور تا زمانی که به ارزش زیادی دست پیدا کنند، عرضه خصوصی اولیه خود را به تعویق می‌اندازند. این استراتژی، شاید با خواسته‌های سرمایه‌گذاران مبنی بر دستیابی به سود در کوتاه‌ترین زمان ممکن همخوانی نداشته باشد.

ریسک بالا، پاداش بالا: جذابیت سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ

سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ، با اخبار خوب و بد زیادی همراه است. اجازه دهید که اول به سراغ اخبار بد برویم: «90 درصد استارت‌آپ‌ها با شکست مواجه می‌شوند». علاوه بر این، بسیاری از استارت‌آپ‌ها حتی اگر شکست نخورند، تنها پولی که در ابتدا در اختیار آن‌ها قرار داده‌اید را برمی‌گردانند و عملاً شما در نقطه نخست ایستاده‌اید: «نه سودی و نه ضرری».

و اما خبرهای خوب: «سرمایه‌گذاری در یک استارت‌آپ بسیار موفق، کل سرمایه‌های شکست‌خورده شما را جبران می‌کند و حتی سود قابل‌توجهی هم برایتان باقی می‌ماند». در کنار این، یک روند تغییر در طی چند دهه اخیر رخ داده است که سرمایه‌گذاران را امیدوارتر می‌کند. در دهه‌های 80 و 90 میلادی، بیشتر ارزش‌آفرینی برای سرمایه‌گذاران رخ می‌داد که در بازار عمومی سرمایه خود را انباشته می‌کردند. آن‌ها سهام غول‌های فناوری مانند آمازون و مایکروسافت را پس از عرضه اولیه سهام خریداری نموده و با توسعه این شرکت‌ها، سود چشمگیری به دست می‌آوردند. با این حال، در حاضر ریسک ها در سرمایه گذاری شرایط کمی متفاوت شده و ارزش‌آفرینی استارت‌آپ‌ها، بیشتر به سرمایه‌گذاران آن‌ها در سطوح اولیه فعالیت‌های شرکت تعلق می‌ گیرد (پیش از عرضه عمومی سهام). به عبارت دیگر، در صورتی که بخواهید منتظر باشید که یک استارت‌آپ عرضه سهام اولیه داشته باشد و سپس در آن سرمایه‌گذاری کنید، ممکن است 95 درصد از سود بالقوه را از دست بدهید. سود اصلی به کسانی می‌رسد که پیش از عرضه سهام دست به کار شده و ریسک این سرمایه‌گذاری را به جان می‌خرند. شاید ریسک ها در سرمایه گذاری به همین دلیل است که استارت‌آپ‌ها به شکل فزاینده‌ای عرضه اولیه سهام را به تأخیر می‌اندازند و یا حتی به‌طور نامحدود، خصوصی باقی می‌مانند.

خصوصی باقی ماندن بیشتر، مزایای مشخصی برای استارت‌آپ‌ها در پی دارد:

1- استارت‌آپ‌ها می‌توانند از سرمایه‌گذاران بازار عمومی پرهیز کنند، سرمایه‌گذارانی که خواست‌ها و انتظاراتشان با بنیان‌گذاران نوآور استارت‌آپ کاملاً متفاوت بوده و شاید به دلیل نگاه کوتاه‌مدت و سودمحور، صاحبان اولیه کسب‌وکار را از دور خارج سازند.

2- استارت‌آپ‌ها می‌توانند از پرداخت هزینه‌های مرتبط با آشکارسازی اطلاعات ضروری برای بازار عمومی معاف شوند.

3- استارت‌آپ‌ها می‌توانند از فشار برای عرضه سود پرهیز نموده و سرمایه بیشتری برای بهبود شرکت و توسعه ایده‌های جدید اختصاص دهند. چیزی که موفقیت طولانی‌مدت استارت‌آپ را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.

تجربه نشان داده استارت‌آپ‌هایی که تصمیم گرفته‌اند خصوصی باقی بمانند، اغلب استراتژی توسعه فناوری و نوآوری را با تمرکز بیشتری ادامه داده و برای سرمایه‌گذاران سطوح اولیه خود، ثروت قابل‌توجهی را ایجاد می‌کنند. یک مثال خوب برای این موضوع، شرکت مشهور و موفق «اپل» و مقایسه روند عرضه سهام آن با «توییتر» به‌عنوان یک نمونه به نسبت جدیدتر است. در سال 1976 میلادی، «استیو جابز» و «استیو وزنیاک»، ارزشمندترین دارایی‌های خود (اتوبوس « VW » جابز و ماشین‌حساب پیشرفته وزنیاک) را مجموعاً 1750 دلار فروختند تا کسب‌وکاری را راه‌اندازی نمایند که امروز به ارزشمندترین شرکت جهان بدل شده است. آن 1750 دلار، همراه با یک سرمایه‌گذاری 250 هزار دلاری از سوی مایک مارکولا «مایک مارکولا» (کارمند سوم اپل) و بعدها سرمایه‌گذاری توسط « Sequoia capital »، موجب فعالیت‌های چهار ساله بعدی اپل شد؛ تا زمانی که در سال 1980 میلادی و طی عرضه سهام اولیه، ارزشی بالغ بر 1.8 میلیارد دلار یافت. جالب اینجا است که «جابز»، «وزنیاک» و «مارکولا»، در مجموع 463 میلیون دلار در این عرضه سهام به دست آورند. اپل در طی سال‌های پس از عرضه اولیه سهام، ارزشی بالغ بر 600 میلیارد دلار یافته است که با احتساب ارزش 1.8 میلیارد دلاری آن در سال 1980، سودی معادل 595 میلیارد دلار برای سرمایه‌گذاران بازار عمومی به همراه داشته است. مبلغی بسیار بیشتر از 436 میلیون دلاری که تیم مؤسس اولیه اپل کسب کردند.

اپل یک نمونه بارز از استارت‌آپ‌هایی است که در آن زمان تمایل داشت تا به سرعت به مرحله عرضه سهام رسیده و عملاً سهام خود را با ارزشی بسیار پایین‌تر از چیزی که چند سال بعد داشتند، به سرمایه‌گذاران عمومی عرضه نمودند. در مقابل این استراتژی، می‌توان توییتر را مثال زد، استارت‌آپی که بخش عمده سود آن به سرمایه‌گذاران خصوصی و اولیه رسید. در سال 2007 میلادی، مؤسسان اولیه توییتر به نام‌های «ایوان ویلیامز» و «جک دورسی»، به دنبال سرمایه‌گذارانی برای شبکه اجتماعی خود بودند. ایوان دوست صمیمی خود، «دیک کاستولو » را دعوت نمود تا بین 25000 تا 100000 دلار سرمایه‌گذاری کند. وی پیشنهاد 25000 دلاری را پذیرفت و یکی از سهامداران اولیه توییتر شد. «کاستولو» در سال 2010 میلادی، به‌عنوان مدیرعامل توییتر انتخاب شد و سهام «پرنده آبی کوچک» را با ارزش 26 میلیارد دلار عرضه نمود. سرمایه‌گذاران اولیه توییتر میلیون‌ها دلار سود کردند؛ به‌طوری که سهام «کاستولو» در حدود 300 میلیون دلار ارزش یافته بود.

جالب این‌که اندک زمانی پس از عرضه اولیه، قیمت سهام توییتر افت کرد و در نهایت در عرض چند سال، ارزش شرکت به 12.5 میلیارد دلار کاهش یافت. سرمایه‌گذارانی که سهام توییتر را در زمان عرضه اولیه سهام خریده بودند، عملاً با یک کاهش 50 درصدی در ارزش سرمایه خود مواجه شدند.

در سال‌های اخیر، این یک روند رایج برای استارت‌آپ‌های مشهور مبتنی بر فناوری (مانند « Yelp » و «لینکدین») بوده است. این شرکت‌های مشابه با توییتر، در زمان خصوصی بودن به شدت رشد نموده و پس از عرضه اولیه سهام، با افتی محسوس مواجه شده‌اند. البته یک مثال منحصربه‌فرد هم وجود دارد که ارزش‌افزوده را به‌طور هم‌زمان برای سرمایه‌گذاران خصوصی اولیه و سرمایه‌گذاران عمومی پس از عرضه سهام در پی داشته است. تقریباً همه مردم با فیسبوک به‌عنوان یک شبکه اجتماعی کارآمد و تأثیرگذار آشنا هستند. همگام با روند فعلی تأخیر در عرضه سهام اولیه، این شرکت هم تا زمانی که ارزش آن به بیش از 100 میلیارد دلار رسید، صبر کرد و سپس عرضه اولیه سهام را آغاز نمود. سرمایه‌گذاران خصوصی اولیه، مانند ««پیتر ثیل » که 500 هزار دلار در مرحله کشت ایده (سال 2004 میلادی) سرمایه‌گذاری نموده بود، بخش عمده‌ای از سود را از آن خود کردند. وی هشت سال بعد و در زمان عرضه سهام، بیش از 1 میلیارد دلار به جیب زد. با این حال، سرمایه‌گذاران بازار عمومی نیز اوضاع بدی نداشتند. در صورتی که در اولین روزهای عرضه سهام فیسبوک بر روی آن سرمایه‌گذاری کرده بودید، سهام شما تقریباً 3.5 برابر ارزش اولیه خود شده بود.

در قلب هر راهبرد سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ، یک ضرر بالقوه بزرگ وجود دارد. این مسئله برای بسیاری از سرمایه‌گذاران دشوار است؛ چرا که مردم از پول از دست دادن متنفر هستند. در واقع، اقتصاددانان رفتاری را دریافته‌اند که احساس بد از دست دادن پول، برای مردم نسبت به احساس خوب سودآوری، بسیار بیشتر است.

« Founders Fund » در گزارش سال 2005 میلادی، توزیع سود سرمایه را به خوبی نشان داده است. سرمایه‌گذاران باتجربه و خطرپذیر، استراتژی تنوع را برای افزایش احتمال موفقیت در سرمایه‌گذاری‌های خود بکار می‌گیرند. این استراتژی، مصداق این ضرب‌المثل قدیمی است: «همه تخم‌مرغ‌های خود را در یک سبد قرار نده».

گفتنی است، یک سبد سرمایه متنوع، عموماً شامل سرمایه‌گذاری‌هایی پر ریسک و با نرخ بازگشت سرمایه بسیار بالا (مانند سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ)، سرمایه‌گذاری‌های کم سود و کم خطر (مانند سهام عمومی) و سرمایه‌های باثبات‌تر (مانند اوراق قرضه دولتی) است که البته در هر کدام از این طبقه دارایی‌ها، سرمایه‌گذاران بر روی طیف متنوعی از فرصت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند.

جف کلاویر « Jeff Clavier »، سرمایه‌گذار فرشته و بنیان‌گذار « SoftTech VC » ، یک مثال خوب از تنوع‌بخشی در سبد سرمایه شخصی و شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر خود محسوب می‌شود. جف شخصاً بر روی 20 استارت‌آپ سرمایه‌گذاری کرد و گفته می‌شود که به صورت خاص، بیش از 6 میلیون دلار بر روی شرکتی که به آن باور داشت سرمایه‌گذاری نمود. وی همچنین در حدود 160 استارت‌آپ را از طریق «سافت‌تک» تحت حمایت قرار داد. سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ‌های متعدد، شانس موفقیت جف در یک استارت‌آپ برتر را افزایش داده است.

در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که در اغلب موارد، سرمایه‌گذاران انگیزه‌های متعددی برای سرمایه‌گذاری در یک استارت‌آپ دارند که می‌تواند چیزی به جز سودآوری صرف باشد. از این منظر، پاداش‌های سرمایه‌گذاری در استارت‌آپ را می‌توان چنین فهرست نمود:



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.