توصیف ۵ مفهوم بازاریابی که تاکنون نشنیده اید!
طبق نظر انجمن بازاریابی آمریکا، بازاریابی یا مارکتینگ فرآیند برقراری ارتباط، تحویل و مبادله پیشنهاداتی است که به طور کلی برای مشتریان، ارباب رجوع ها، شرکا و جامعه ارزش دارد. این فرآیند به روش های مختلفی انجام می شود. متخصصان مارکتینگ از یک یا چند مفهوم بازاریابی برای جلب اعتماد مشتری و ایجاد روابط سودمند و طولانی مدت با مصرف کنندگان استفاده می کنند، اما همه مفاهیم به یک اندازه موثر نیستند.
رابرت کاتای استراتژیست باتجربه بازاریابی، مفهوم مارکتینگ را این گونه ارائه می دهد: «بازاریابی یک نوع استراتژی است که شرکت ها و آژانس های بازاریابی به منظور تأمین نیازهای مشتریان، به حداکثر رساندن سود و غلبه بر رقبا یا پیشی گرفتن از آنها، طراحی و اجرا می کنند.»
۵ مفهوم اصلی عبارتند از: مفهوم تولید، مفهوم محصول، مفهوم فروش، مفهوم بازاریابی و مفهوم اجتماعی. چندین دهه است که این مفاهیم در حال پیشرفت بوده اند. هر مفهومی برای هر شغلی مفید نیست بنابراین در اینجا فرصتی مناسب برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد هر یک از این مفاهیم فراهم شده است. در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
در بازاریابی ( MARKETING )، مشاغل استراتژی هایی را طراحی می کنند که نیازهای مشتری را برآورده کند، افزایش فروش داشته باشد، سود را به حداکثر برساند و رقبای آنها را شکست دهد. این یک حقیقت است اما ممکن است بسیاری بپرسند چه فلسفه ای برای تعیین استراتژی های بازاریابی بهترین است؟ ما در این مطلب قصد داریم مفاهیم مختلف بازاریابی را مطالعه و بررسی کنیم و دریابیم که هر یک از آنها عملکرد خاصی در یک استراتژی جامع بازاریابی دارند. بیایید هر یک از این مفاهیم بازاریابی را با جزئیات تجزیه کنیم.
۵ مفهوم بازاریابی یا مارکتینگ
مفهوم تولید (The Production Concept)
مفهوم تولید بر روی عملیات ها و فعالیت ها متمرکز است و بر این فرض استوار است که مشتریان، بیشتر جذب محصولی می شوند که به راحتی در دسترس هست و می توان با هزینه کمتری نسبت به محصولات مشابه، آن را خریداری کرد. این مفهوم در نتیجه ظهور سرمایه داری اولیه در دهه ۱۹۵۰ بوجود آمد. در آن زمان شرکت ها برای اطمینان از دست یابی به حداکثر سود و مقیاس پذیری، بر روی کارایی در تولید متمرکز بودند.
مفهوم تولید بیشترین عملکرد را نسبت به سایر مفاهیم بازاریابی موجود در این لیست دارد. در حقیقت جامعه امروزی کالاهایی را ترجیح می دهد که به راحتی در دسترس و ارزان باشند.
چنین رویکردی احتمالاً زمانی موثرتر است که شغلی در بازارهایی با رشد بسیار بالا فعالیت کند. این فلسفه زمانی می تواند مفید باشد که شرکتی در یک صنعت با رشد فوق العاده زیادی روبرو شود که البته خطراتی را نیز به همراه دارد. مشاغلی که بیش از حد بر تولید ارزان متمرکز شده اند، می توانند به راحتی ارتباط با نیاز مشتری را از دست داده و در نهایت علی رغم تامین کالاهای ارزان و در دسترس، کسب و کار خود را از دست بدهند و شکست بخورند.
مفهوم محصول (The Product Concept)
مفهوم محصول برعکسِ مفهوم تولید است زیرا فرض می کند که در دسترس بودن و قیمت، نقشی در عادات خرید مشتری ندارند و مردم معمولاً کیفیت، نوآوری و عملکرد را ترجیح می دهند. بنابراین این مفهوم بازاریابی بر بهبود مستمر محصول و نوآوری متمرکز می باشد.
مفهوم محصول چندان مربوط به تولید و بازده تجاری نیست بلکه بیشتر بر مشتری متمرکز است. مشتریان بالقوه محصولاتی را می پسندند که کیفیت، عملکرد یا ویژگی های ابتکاری ارائه می دهند. این مفهوم بازاریابی به مشتریان بالقوه و وفاداری آنها به برند تجاری شان و همچنین تنوع، کیفیت و مزایای محصولات اعتقاد دارد.
شرکت اپل نمونه بارز عملی این مفهوم است. مخاطبان هدف آن همیشه مشتاقانه منتظر نسخه های جدید این شرکت هستند. حتی اگر محصولات دیگری هم وجود داشته باشند که بسیاری از عملکردهای مشابه را با قیمت پایین ارائه دهند، بسیاری از افراد صرفا برای اینکه در هزینه خود صرفه جویی کنند، وارد معلامله نمی شوند. با این وجود فقط بر اساس این اصل، یک بازاریاب نمی تواند مطمئن باشد کسانی را که انگیزه آنها دم دست بودن و قیمت است را نیز جذب کند.
مفهوم فروش (The Selling Concept)
مفهوم فروش، نان و مایه تلاش بازاریابی است زیرا معتقد است که مردم به اندازه کافی محصول یک تجارت را نخواهند خرید بنابراین مشاغل باید آنها را ترغیب به انجام این کار کنند. البته در بازاریابی امروزی ما می دانیم که فروش راهی برای موفقیت کامل در بازاریابی نیست.
مفهوم فروش مستلزم تمرکز بر آوردن مشتری به معامله واقعی بدون در نظر گرفتن نیاز مشتری یا کیفیت محصول است. این استراتژی یک تاکتیک پرهزینه می باشد. این مفهوم غالبا تلاش ها برای جلب رضایت مشتری را حذف می کند و معمولاً منجر به تکرار خرید نمی شود. این مفهوم قدرت زیادی را به کسب و کارهایی می دهد که یک برنامه کامل برای تحریک خرید بیشتر مشتریان بالقوه خود دارد.
مفهوم فروش بر این باور استوار است که شما باید مشتری را متقاعد کنید تا محصول و خدمات را بخرد، هر چند که این کار ضرورتی نداشته باشد. تا به حال به این فکر کرده اید که چرا با وجود رواج نام تجاری کوکاکولا همچنان تبلیغات این شرکت را مشاهده می کنید؟ همه می دانند که شرکت Coke چه چیزی ارائه می دهد اما به طور گسترده ای اینگونه گفته می شود که محصولات این برند فاقد مواد مغذی بوده و برای سلامتی مضر می باشد. کوکا کولا این را می داند و به همین دلیل است که سال های متمادی پول های حیرت انگیزی را صرف تبلیغ محصول خود می کند.
مفهوم بازاریابی (The Marketing Concept)
مفهوم بازاریابی مبتنی بر افزایش توانایی شرکت در رقابت و دستیابی به حداکثر سود از طریق روش هایی است که در آن ارزش بهتری نسبت به رقبا به مشتریان ارائه می شود. یعنی مفهوم بازاریابی مفهوم رقابت است. این مفهوم معتقد است که موفقیت در فروش و یک تجارت به آن دسته از تلاش های بازاریابی بستگی دارد که ارزش پیشنهادی بهتری نسبت به رقبا ارائه دهد.
این مفهوم بر نیازها و خواسته های هدفمند و همچنین ارائه ارزش بهتر از رقبا متمرکز است. هدف شما از بازاریابی این است که در مقایسه با رقبای خود گزینه ارجح باشید. مزیت رقابتی اصل مهمی است! همه چیز در مورد شناخت بازار هدف و تأمین موثر و کارآمد نیازهای آنها است.
شرکت Glossier که در زمینه محصولات آرایشی و بهداشتی فعالیت می کند، نمونه قابل تشخیص این مفهوم مارکتینگ است. این شرکت فهمید که بسیاری از خانم ها از نحوه تأثیر مواد آرایشی بر سلامت پوست خودشان ناراضی هستند. آنها همچنین متوجه شدند که خانم ها از اینکه گفته می شود از چه محصولات آرایشی استفاده کنند، خسته شده اند. با این اوصاف، این شرکت مجموعه ای از محصولات مراقبت از پوست و آرایش را معرفی کرد که نه تنها پوست را تغذیه می کند بلکه استفاده از آن آسان است و اعتماد به نفس شخص را با آرایش تقویت می کند.
مفهوم بازاریابی اجتماعی (The Societal Marketing Concept)
مفهوم سوشال مارکتینگ ( Social marketing ) مفهومی نوظهور است که بر رفاه جامعه تأکید دارد. این مفهوم مبتنی بر این ایده است که بازاریابان مسئولیت اخلاقی دارند تا وجدانانه بدون در نظر گرفتن اهداف فروش یک شرکت، برای ارتقای آن چیزی تلاش تعریف بازاریابی هدفمند کنند که برای مردم بهتر است حتی اگر از آن بی اطلاع باشند. می توان گفت مفهوم بازاریابی اجتماعی پیشرفته ترین و مدرن ترین تفکر بازاریابی امروزی است که در حال حاضر می توان از آن استفاده کرد. این مفهوم معتقد است با تولید محصولات بهتر می توان به جهان کمک کرد تا مکان بهتری برای زندگی کردن باشد.
این گرایش در حالی شکل گرفت که برخی این سوال را مطرح می کردند: آیا کسب و کارها به مشکلات عظیم جامعه مانند مشکلات زیست محیطی، کمبود منابع، رشد جمعیت، فقر و نابسامانی های اجتماعی فکر می کنند و به دنبال راه حل هایی برای آنها می باشند یا خیر؟
صنعت فست فود نمونه ای از آن چیزی است که مفهوم اجتماعی می خواهد به آن هدف بپردازد. تقاضای جامعه برای غذاهای فوری یا همان فست فود افزایش یافته است اما این غذا دارای چربی و قند زیادی است و باعث افزایش تولید زباله در محیط زیست می شود. حتی اگر این صنعت به تمایلات و خواسته های مصرف کننده مدرن پاسخ می دهد بازهم به سلامت ما آسیب می رساند و جامعه ما را از هدفش یعنی پایداری محیط زیست دور می کند.
چگونه می توان یکی از مفاهیم مناسب بازاریابی را انتخاب کرد؟
اگرچه همه مفاهیم فوق مثل قبل کارآمد و موثر نمی باشند اما شما می توانید از جنبه های مختلفی، از این مفاهیم در طراحی استراتژی برای برنامه بازاریابی خود استفاده کنید. همانطور که برنامه ریزی می کنید، باید قبل از تصمیم گیری در مورد ایده های بازاریابی، چند سوال از خود بپرسید. مثل:
- مخاطبان من چه کسانی هستند؟ چه افرادی به محصولات یا خدمات من علاقه مند هستند؟ آنها کجا به دنبال من و آنچه من ارائه می دهم، می باشند؟ چه چیزی باعث جذب این افراد به شرکت من می شود؟ چگونه می توانم از این روش ها استفاده کنم تا این افراد را به مشتری تبدیل نمایم؟
- اهداف من در کنار کسب درآمد چیست؟ به عنوان مثال آیا من در تلاش برای ایجاد یک مشتری وفادار هستم؟ آیا می خواهم در صنعتی که در آن فعالیت می کنم، شکافی را پر کنم؟
- چه چیزی نام تجاری یا همان برند من را منحصر به فرد می کند؟ برای اینکه آنها را به خرید تشویق یا ترغیب کنم، چه آموزش هایی نیاز است بدهم؟
در طول سال ها تمرکز بازاریابی از سود و محصولات به سمت مردم و نیازهای آنها تغییر یافته است. مصرف کننده مدرن استقبال بیشتری از مفهوم بازاریابی و مفهوم اجتماعی دارد زیرا این مفاهیم باعث می شود احساس توجه و شنیده شدن داشته باشد. تا زمانی که مصرف کننده را در استراتژی خود در اولویت قرار دهید، مطمئنا تا حدی موفق خواهید بود.
مفهوم بازاریابی یک فلسفه مشتری مدار «حس می کند و پاسخ می دهد» است. مهم نیست که مشتری های مناسب برای محصول خود پیدا کنید بلکه مهم این است که محصولات مناسبِ مشتریان خود را پیدا نمایید.
منابع معتبری که در نوشتن این مقاله از آنها استفاده کرده ایم: avalaunchmedia.com و disruptiveadvertising.com
بازاریابی فردی چیست؟ Account Based Marketing
بازاریابی فردی یا شخصی، یکی از مهمترین و متمرکزترین بازاریابیهای هدفمند به شمار میرود. همانطور که از نام این نوع بازاریابی مشخص است، قصد آن تأمین نیاز افراد بهصورت جداگانه است. در مقابل این نوع بازاریابی، بازاریابی انبوه نیز وجود دارد که قصد آن، تأمین نیاز و ایجاد ارتباط بین افراد یک منطقه یا شهر با کالای مورد نیاز شما است.
در همین راستا، نحوه صحیح بازاریابی شخصی، موجب خواهد شد تا سود بسیار مناسبی به کسب و کار شما برسد. طبق تحقیقات انجام شده، میزان سود دریافتی با استفاده از بازاریابی فردی، 20-40 درصد بیشتر از حالت عادی خواهد بود. در مقاله ای دیگر به تفصیل در مورد روش های بازاریابی صحبت کردیم.
بازاریابی فردی چیست؟
در واقع بازاریابی فردی یا شخصیسازی شده، سعی در تحلیل علم دادهها و دیتاها در بستر مجازی دارد تا با استفاده از اطلاعات افراد، تنها علاقهمندیهای فرد به فرد را در جلوی راه آنها قرار دهد. منظور از دیتاها و دادهها، در اینجا میتواند جستجوی افراد در گوگل یا سایر موتورهای جستجو باشد.
راههای موفقیت در بازاریابی شخصی سازی شده چیست؟
⦁ توجه به زمان طلایی برای ایجاد ارتباط با مشتری
زمانی که به سؤال بازاریابی شخصی سازی شده چیست؟ پاسخ داده شد، روی این نکته بیشتر مانور داده شد که این نوع بازاریابی، یکی از متمرکزترین انواع بازاریابی به شمار میآید. دلیل اصلی آن نیز، این است که باید پارامترهای زیادی را در بازاریابی با افراد در نظر بگیرید. زیرا در بازاریابی فردی، روانشناسی فردی بر روی اکثر افراد یک جامعه مدنظر است و باید آنها را مو به مو اجرا کنید تا به موفقیت خوبی در کسب و کار خود دست پیدا کنید.
در واقع، زمان تبلیغ محصول و بازاریابی به اندازه سایر موارد آن مانند نوع محتوا و نحوه بیان آن مهم است. حتماً باید توجه کنید که مشتریان شما یا کسانی که ممکن است در آینده مشتری شما شوند، در چه زمانی بیشتر نیاز به خرید دارند. در واقع، همواره باید تحلیلی از ذهن مخاطب صورت گیرد تا بازاریابی فرد به نتیجه دلخواه برسد. این نوع تحلیل رفتاری میتواند تمایل به خرید افراد در مناسبهایی مانند روز تولد همسر یا مادرشان باشد.
مثال: در یک فروشگاه فیزیکی لباس زنانه که شامل فروشگاه اینترنتی نیز بود، پس از مدتی در بازاریابی فردی به این نکته رسیدند که بهترین زمان تبلیغ کالای خود، چند روز پس از خرید است. همواره اگر تجربه خوبی از خرید توسط مشتری در فروشگاه به وجود آمده باشد، با ارسال پیامک تبلیغاتی پس از چند روز، دیده شد که ارتباط معناداری بین مشتری و کالا بهوجود آمد. دقیقاً همین ترفند موجب خواهد شد تا بزرگترین گام موفقیت در بازاریابی فردی ( Accound Based Marketing )، یعنی تبدیل مشتری معمولی به مشتری ثابت را کسب کنید.
⦁ ارائه پیشنهادهای جذاب به مشتری
یکی دیگر از پارامترهای بسیار مهم برای موفقیت در بازاریابی فردی یا شخصی، توجه به ارائه پیشنهادهای جذاب به مشتری است. در واقع شما به عنوان صاحب یک کسب و کار که نیاز به بازاریابی فردی دارید، باید پیشنهادهایی را مانند تخفیفات فصلی برای مشتریان خود در نظر بگیرید.
البته این نوع بازاریابی، نیاز به تمرکز بالا و خلاقیت دارد. زیرا اگر محتوای شما تکراری باشد یا بیش از اندازه بلوف شده باشد، قطعاً موجب خواهد شد تا مشتری از کالای مورد نظر شما دور شود و نتیجه عکس را در بازاریابی شخصی بگیرید.
مثال: باز هم مثال فروشگاه لباس را مدنظر قرار میدهیم تا بتوانیم از همه جوانب به آن نگاه کنیم. بهطور مثال اگر قصد این را دارید که تخفیفات فصلی روی اجناس خود داشته باشید و آن را تحت عنوان ایمیل یا پیامک به مشتریان ثابت خود بفرستید، حتماً توجه کنید که هر بار تخفیفات را بر روی یک جنس داشته باشید و همیشه بر روی پیراهن یا شلوار این تخفیف را نگذارید. دلیل اصلی آن، این است که پس از مدتی مشتری متوجه خواهد شد که هدف شما تنها جذب مشتری است.
اگر بازاریابی فردی بهصورت هدفمند انجام شود، تحول عظیمی در کسب و کار شما ایجاد خواهد کرد.
⦁ ایجاد رابطه دوستانه با مشتریان
قطعاً شما با استفاده از بازاریابی، قصد افزایش فروش خود را دارید و از دیتاهای افراد استفاده میکنید. در این رابطه، بهتر است بدانید که همواره باید دیتاهای خود را به روز کنید تا این ارتباط دوستانه بین شما و مشتری حفظ شود. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد، این است که به روز سازی دیتاها همواره نیاز به بازاریابی دیجیتال پرقدرت دارد. پس بدانید که یکی از نیازهای بازاریابی فردی، بازاریابی دیجیتال است. زیرا در اینصورت، قدرت فروش شما چند برابر خواهد شد.
⦁ استفاده از تکنیک Retargetting
یکی از تکنیکهای اساسی در بازاریابی فردی، توجه به تکنیک ریتارگتینگ است. در این حالت، شما باید با استفاده از یک دیتا سنتر قوی، جستجوهای افراد در زمینههای مختلف را مدنظر قرار دهید تا بتوانید محصول خود را به فروش برسانید. در واقع افرادی که با جستجوی یک کالا، از خرید منصرف شدهاند، این فرصت را به کالای شما میدهد تا مشتری را وسوسه به خرید کند. بهطور مثال اگر شما قصد این را دارید تا لوازم خانگی بفروشید، باید بازاریابی محصولات خود را به سمت خانوادههایی سوق دهید که دختر جوان دارند و قصد تهیه جهیزیه را دارند. در این حالت میتوانید با ارسال پیام تبلیغاتی، به هدف خود برسید.
مزایای بازاریابی فردی
یکی از مهمترین مزایای بازاریابی فردی، تعامل مستقیم شما با مشتری است. این مزیت موجب میشود تا شما هرچه عملکرد بهتری در مشتری مداری داشته باشید، آنها را بیشتر به سمت کالای خود جذب کنید. مزیت دیگر بازاریابی شخصی، این است که هر مشتری که ارتباط معناداری با کالای شما داشته باشد، خود نیز در واقع بازاریاب محصولات شما خواهد شد و محصولات شما را به آشنایان خود معرفی خواهد کرد.
مشکلات بازاریابی فردی
به دلیل اینکه در بازاریابی فردی، نیاز به بازاریابی برای افراد جامعه دارید، پس در این حالت، به یک دیتاسنتر قوی نیز نیاز خواهید داشت که هزینه یک فروشگاه کوچک یا متوسط را بسیار بالا خواهد برد. معمولاً به همین دلیل، بسیاری از افراد از این نوع بازاریابی دست میکشند. اما نقطه عطف ماجرا برای بازاریابی فردی، این است که شما به راحتی میتوانید با ایجاد چالش در بستر صفحات مجازی و قرعهکشی، برند خود را مورد توجه افراد زیادی قرار دهید.
بازار هدف (Target Market) چیست؟ تارگت مارکتینگ با ۳ گام ساده (+نمونه)
بازار هدف (Target Market) چیست؟ ما در این مقاله تارگت مارکتینگ را در سه مرحله به شما آموزش میدهیم.
توسط تیم تولید محتوای دیدار -
به روزرسانی شده در ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ -
زمان مطالعه 10 دقیقه
نقل شده وقتی از مدیرعامل کارخانه ماشینهای لوکس رولزرویس پرسیدند چرا در تلویزیون تبلیغ نمیکنید؟ در پاسخ گفته: “اصلا افرادی که این ماشینها را میخرند وقت تماشای تلویزیون ندارند!” این موضوع نشان میدهد که او به خوبی بازار هدف و مخاطبان هدف خود را میشناسد و از کانالهای مناسب تبلیغات پیام خود را به بازار هدفش ارسال میکند.
اما ما در این مطلب میگوییم بازار هدف چیست؟ و با مثال میگوییم چگونه میتوانید بازار هدف و مخاطبان هدف خود را پیدا کنید تا بتوانید مانند مدیرعامل رولزرویس به خوبی مخاطبان خود را بشناسید و در بازاریابی هدفمند کار کنید. پس با ما همراه باشید.
یک باور اشتباه در مورد بازار هدف
بسیاری از صاحبان کسبوکار معتقدند، تمام انسانها بازار هدفشان هستند! این حرف به معنای آن است که حتی افرادی که در جیب خود هیچ پولی ندارند هم مشتری هدف شما هستند. آیا خندهدار نیست؟
شرکتهایی مانند دیجیکالا وجود دارند که دارای طیف وسیعی از محصول و بازار هدف هستند اما این نکته را نباید فراموش کرد که دیجی کالا نیز در ابتدای شروع کار خود فقط دوربین به فروش رسانده و بعد از پیشرفت توانسته بازار خود را گسترش دهد. بنابراین افرادی که کسبوکار کوچک دارند باید در ابتدا دنبال بازار محدودتری باشند و نباید خودشان را با جایی مانند دیجی کالا مقایسه کنند. ابتدا تعریف بازار هدف را میخوانیم:
بازار هدف چیست؟
بازار هدف یک بخش مشخص و از پیش تعریف شده از تعریف بازاریابی هدفمند مشتریان است که یک شرکت قصد دارد به آنها کالایی بفروشد یا خدماتی را ارائه بدهد. تارگت مارکت یا شناسایی بازار هدف یک گام اساسی در توسعه محصولات، خدمات و تلاشهای بازاریابی است که برای ترفیع آن محصول یا خدمات استفاده میشود. علاوه بر این، یک بازار هدف Target Market معمولاً شامل کاربران نهایی یک محصول یا خدمات است.
خدمات و کمپینهای بازاریابی را برای گروه خاصی از افراد کاملاً مشخص طراحی و اجرا کنید. زیرا اگر این کار را نکنید، در بهترین حالت، این محصولات یا خدمات نمیتوانند نیازها و خواستههای مشتریان را به درستی پاسخ بدهند یا بهتر بگوییم، کسی آنها را نمیخرد.
این بازار هدف Target Market را میتوان با مواردی مانند جغرافیا، عوامل جمعیت شناختی و روانشناسی مشتری تقسیمبندی کرد. باید با توجه به کسبوکارتان ببینید مشتریان هدفتان با کدام یک از این ویژگیها تمایز بیشتری با سایر افراد دارند.
مثال بازار هدف
شما به عنوان رهبر یک کسبوکار و یا متخصص بازاریابی و فروش باید به سرعت بازار هدف خود را مورد بررسی قرار دهید و اگر تغییراتی در آن رخ داده به سرعت در رویکرد کسبوکار خود اعمال کنید. باید مانند بازی پینگپنگ با هر کنش بازارتان یک واکنش حرفهای و اصولی و سریع در کسبوکارتان داشته باشید. برای مثال رستورانهای مکدونالد که بزرگترین برند فسفود جهان است؛ وقتی غذاهای ویژه کودکان به منو خود اضافه کرد، فضای بازی کودکان را به فروشگاههای خود اضافه کرد.
مخاطبان هدف چه کسانی هستند؟
شاهکلید تبلیغات و بازاریابی شناخت درست مخاطبان هدف است. مخاطب هدف دقیقا همان خریداران و یا مصرفکنندگان ما هستند که پیام بازاریابی و تبلیغاتی ما را دریافت میکنند و تصمیم به خرید میگیرند.
این افراد ممکن است مصرفکنندگان محصول شما نباشند؛ مثلا در بسیاری از محصولات B2B مدیران شرکتها برای کارشناسان خود سامانهای را میخرند ولی خودشان از آن استفاده نمیکنند.
مثال مخاطب هدف
مخاطب هدف دقیقا کسی است که پول را میدهد و محصول را میخرد. برای مثال وقتی مکدونالد غذاهای ویژه کودکان به منو خود افزوده بود، سعی داشت مادرها و پدرهای کودکان را با بازاریابی تحت تاثیر قرار دهد. برای همین در تبلیغات خود از عبارتهایی مانند “بدون رنگ مصنوعی” و یا “بدون مواد نگهدارنده” استفاده میکردند.
این موارد برای کودکان چندان اهمیتی نداشت، اما چون مخاطب هدف بزرگترها بودند، با این ادعاها، بازاریابی تاثیرگذاری انجام دادند.
تفاوت بین بازار هدف و مخاطب هدف
بازار هدف مصرفکنندگان محصول و مخاطبان هدف، خریدارن محصول اند. باید این نکته را در بازاریابی آویزه گوشمان کنیم تعریف بازاریابی هدفمند همیشه بازار هدف و مخاطب هدف یکسان نیستند.
اما در اغلب موارد مخاطبان هدف و بازار هدف یکسان هستند. در واقع تصمیمگیرندگان خرید در اغلب موارد همان مصرفکنندگان محصول هستند. اما در مواردی مانند مثال بازار کودکان، بازار هدف، کودکان هستند و تصمیمگیرندگان به خرید، مادران و پدران کودکان اند.
قدرت هدف گذاری
در ده سال اخیر، هزینههای تبلیغات در ایران به قدری افزایش داشته که دیگر دوران تبلیغات گسترده و بیهدف پایان یافته است. باید بازار هدف و مخاطب هدف را به دقت شناسایی کرد و با تبلیغات محدود مورد هدف قرار داد. نحقیقات نشان داده که تبلیغات موثر روی مشتری هدف دو برابر موثرتر از تبلیغات غیرهدفمند است.
یک مرد 40 ساله با دو فرزند با درامد قابل توجه، یک دختر 20 ساله دانشجو بدون درامد یا تمام افراد دارای عینک! مخاطب و بازار هدف شما کدام است؟ باید پاسخ این سوال چیزی شبیه مثالهای گفته شده و حتی با اطلاعات بیشتر باشد. وقتی شما بازار هدف خود را به دقت بالا پیدا کنید، دسترسی خود را به مشتریان بالقوه خود به مراتب آسانتر و کمهزینهتر میکنید.
چگونه بازار هدف را شناسایی کنیم؟
اکنون که دقیقاً متوجه شدید بازار هدف و مخاطب هدف چیست، بیایید ببینیم چگونه میتوانید بازار هدف خود را به دقت شناسایی کنید تا بازایابی و تبلیغات بهینهای داشته باشید.
مزیت اصلی کسبوکار خود را مشخص کنید
در مورد کسبوکار و محصولتان به سوالات زیر به دقت جواب دهید:
- چه مشکلی را حل میکنید؟
- چه نیازی را پاسخ میدهید؟
- چه آرزویی را برآورده میکنید؟
ویژگیها حرف میزنند. فواید میفروشند! در بازاریابی و تبلیغات باید سعی کنید نتیجه نهایی روی زندگی مخاطب را که جواب این سوالات میسازند، بگویید. مثلا به جای “ما تجهیزات ورزشی خانگی را بهصورت آنلاین میفروشیم” بگویید “ما به افراد کمک میکنیم وزن کم کنند و تناسب اندام و اعتمادبهنفس به دست آورند”. اولی به ویژگی و دومی به فواید اشاره دارد.
دقت کنید ویژگیها و فواید شما نیازها یا خواستههای چه کسانی را برآورده میکند؟ آیا به مردان میانسال دارای اضافه وزن کمک میکند تا وزن کم کنند؟ آیا به افراد مسن کمک میکند تا باغهای خود را حفظ کنند؟ یا با استفاده از ابزار آشپزی به پدران جوان کمک میکند؟!
بازار هدف خود را اصلاح کنید
سن مخاطب هدف شما چقدر است؟ درآمد بازار هدفتان در چه رنجی قرار دارد؟ راههای دسترسی به مخاطبانتان چیست؟ بازار اصلی شما در روز بیشتر از چه رسانههایی استفاده میکند؟ و پاسخ به دهها سوال جمعیتشناختی دیگر، شما را به بازار هدفتان نزدیک و نزدیکتر میکند. سن، موقعیت، جنسیت، وضعیت تأهل، شغل، سطح درآمد، سطح تحصیلات و … میتوانند کاندیدای ویژگیهای بازار هدفتان برای اصلاح باشند.
هدفمند بمانید
شاید باورکردنی نباشد که بزرگترین دشمن ما مغزمان است! در بسیاری از مواقع به خوبی ویژگی و فایده محصول خود را پیدا میکنید و با استفاده از فاکتورهای جمعیتشناختی اصلاح میکنید؛ ولی در نهایت کار دیگری میکنید و هدفمند نیستید!
متاسفانه در بسیاری از موارد شما به دنبال تفسیرهایی میروید که عقاید قدیمی شما را تایید کند که به این پدیده سوگیری شناختی میگویند.
نباید بگذارید سایه تعصبات و باورهای ذهنی اشتباه شما روی هدفمند کردن بازارتان تاثیرگذار باشد. طبق بررسی که CB Insight انجام داده، ۴۲٪ از استارتاپها نه به دلیل کمبود بودجه، بلکه به دلیل عدم نیاز بازار شکست میخورند.
تصمیمات کورکورانه در اتاقهای دربسته و بدون شناخت، یک کسبوکار را نابود میکند و عمر سازمان بدون تاثیرگذاری روی بازاری را به انتها میرساند.
بخشهای بازار خود را ارزیابی کنید
بیگدار به آب نزنید! بازار، مخصوصا بازار پررقابت امروزی با کسی شوخی ندارد! اگر بدون در نظر گفتن همه جوانب محصولی تولید کنید شکست میخورید و میلیاردها تومان پول را هدر میدهید و به همین دلیل واجب است قبل از ورود به بازاری به سوالات زیر پاسخ دقیق دهید:
- آیا به اندازه کافی مشتری در بازار هدف ما وجود دارد؟
- آیا این بخش بازار، پولی برای خرید محصول یا خدمات ما دارد؟
- آیا تکرار خرید در این بازار اتفاق میافتد یا ما مجبوریم دائماً مشتری جدید پیدا کنیم؟
- آیا رقابت زیادی برای این بخش بازار وجود دارد؟
- اگر وجود ندارد، چرا اینطور است؟
- اگر وجود داشته باشد ، چه چیزی ما را از رقابت متمایز میکند، چرا مشتریان باید از ما خرید کنند؟
- این بازار هدف چقدر قابل دسترسی است؟
حتی پاسخ دقیق به این سوالات کافی نیست و باید در ابتدا در نمونه کوچکی محصول تولید و روانه بازار کرد و در صورت موفق بودن این تجربه، فعالیت جدی را شروع کرد.
نتیجهگیری
بازار هدف محصول شما مصرفکنندگان و مخاطب هدفتان تصمیمگیرندگان خرید هستند. برای بازاریابی و تبیلغ محصولتان باید بازار هدف و مخاطب هدف آن را بشناسید. ویژگیهای محصول خود را بگویید و با فواید آن بفروشید. پیام فواید محصول باید به گوش بازار هدف و مخاطب هدف مناسب کسبوکارتان برسد.
برای شناسایی بازار هدفتان ابتدا مزیت کسبوکارتان را شناسایی کنید و با استفاده از فاکتورهای جمعیت شناختی آن را اصلاح و محدودتر کنید. اجازه ندهید باورهای ذهنی قدیمی شما به هدفمند کردن اصولی بازارتان آسیبی بزند و در نهایت بیگدار به آب نزنید و با بررسی همه جوانب ابتدا در حد محدود محصول خود را عرضه کنید و در صورت موفقیت به شکل جدی کار خود را آغاز کنید.
نویسنده: پیمان محمدیان
سوالات متداول
بازارهای هدف چیست؟
بازار هدف گروهی از مشتریان با جمعیت شناسی مشترک است که بیشترین احتمال خرید را دارند. شناسایی بازار هدف برای هر شرکتی در تدوین و اجرای یک طرح بازاریابی موفق مهم است.
چطور بازار هدفمان را مشخص کنیم؟
بازار هدف را بر اساس ویژگیهای جمعیت شناسی با این سوال که مشتریان شما چه کسانی هستند، ویژگیهای جغرافیایی با این سوال که کجا زندگی میکنند، اطلاعات روانشناسی از جمله اینکه چرا خرید میکنند؛ مشخص کنید.
بازاریابی محتوا و نحوه انجام آن را بهتر بشناسید
بازاریابی محتوا یکی از سرفصلهای بازاریابی دیجیتال است که از طریق انواع محتوای متنی، ویدئویی، صوتی و… بهمنظور ایجاد آگاهی از برند، افزایش ترافیک سایت، جذب مشتری و فروش بیشتر در فضای دیجیتال انجام میشود. افزایش هزینه تبلیغات سنتی اعم از بیلبوردها، تراکتها، تبلیغات تلویزیونی و رادیویی، باعث شده است افراد و کسبوکارهای کوچک و بزرگ به اهمیت بازاریابی محتوا، پی ببرند. بازاریابی محتوایی، گزینهای مقرونبهصرفه و قابلاندازهگیری برای تبلیغات شرکتهای نوپا به شمار میرود. بازاریابی محتوا، علاوه بر آشنایی با اصول اولیه بازاریابی نیازمند آشنایی با ترفندهای مختلف دیجیتال است.
فعالیت در فضای دیجیتال، اگر بهصورت برنامهریزیشده و هدفمند صورت بگیرد میتواند به یکی از پربازدهترین روشهای تبلیغاتی کسبوکار شما تبدیل شود. به همین جهت، یکی از زیربناییترین بخشهای کانتنت مارکتینگ، تدوین استراتژی بازاریابی محتوایی است که باید بهصورت دقیق و توسط بهترین متخصصان طراحی و تنظیم شود. مقدماتی همچون قیف بازاریابی محتوایی و نقشه سفر مشتری برای تدوین استراتژی بازاریابی محتوا وجود دارد که دپارتمان دیجیتال مارکتینگ ایده پویان ماژ در این مقاله به معرفی آنها پرداخته است.
بازاریابی محتوا چیست؟
بازاریابی محتوا یک رویکرد بازاریابی استراتژیک است که متمرکز بر ایجاد و توزیع محتوای ارزشمند، مرتبط و سازگار برای جذب و حفظ مخاطب مشخص است تا در نهایت منجر به اقدام سودآور توسط مشتری شود. محتوای مفید باید هسته اصلی بازاریابی محتوایی کسبوکار شما باشد.
خریداران و مشتریان امروز، بیش از هر زمان دیگری روزانه با بیش از ۲۹۰۰ پیام مواجه میشوند که همگی قصد جلبتوجه آنها را دارند. این امر باعث میشود اهمیت آشنایی با قیف بازاریابی محتوایی و نقشه سفر مشتری بیشتر شود. یک استراتژی بازاریابی محتوا دقیق و هدفمند، کسبوکار شما را در جایگاه برتری نسبت به رقبایتان قرار داده و باعث افزایش فروش و در نتیجه پیشبرد اهداف سازمانتان میشود. تولید محتوای مفید و سرگرمکننده، میتواند پیوند محکمی بین کسبوکار شما با مشتریان بالقوه ایجاد کند که در طول زمان به رشد و تقویت خود ادامه خواهد داد.
مزایای بازاریابی محتوا
3 مزیت اصلی بازاریابی محتوایی، صاحبان کسبوکار را به تشکیل تیم بازاریابی دیجیتال و بازاریابی محتوا ترغیب کرده است:
- افزایش فروش
- صرفه جویی در هزینه
- افزایش مشتریان وفادار
برگردید و یکبار دیگر تعریف بازاریابی محتوا را بخوانید، اما این بار قید ارزشمند را حذف کنید. این تفاوت بین بازاریابی محتوا و سایر اطلاعات بیارزشی است که افراد روزانه با آنها مواجه میشوند. بازاریابی بدون محتوای عالی غیرممکن است، صرفنظر از اینکه از چه نوع روشهای بازاریابی استفاده میکنید، بازاریابی محتوا باید با اهداف تعریف بازاریابی هدفمند کسبوکارتان هماهنگ باشد. محتوای باکیفیت بخشی از انواع بازاریابی است برای رسیدن به این هدف، باید بین قیف بازاریابی محتوایی و نقشه سفر مشتری با محتوای خود تناسب ایجاد کنید.
قیف بازاریابی محتوایی چیست؟
قیف بازاریابی محتوا سیستمی است که مخاطبان را از طریق تولید محتوا گامبهگام هدایت میکند تا تبدیل به مشتری واقعی شده و در نتیجه برای بهرهمندی از محصولات یا خدمات شما هزینه پرداخت کنند.
پهنای یک قیف را تصور کنید. این مرحله بالاترین بخش قیف بازاریابی محتوایی است که تعداد زیادی از افراد از محصولات و خدمات مطلع میشود. همه افرادی که از محتوای شما مطلع میشوند، مشتریان بالقوه شما هستند. همانطور که یک قیف باریکتر میشود، بسیاری از مشتریان بالقوه در روند بازاریابی محتوا، افت میکنند. سرانجام تعداد بسیار اندکی از مشتریان بالقوه به انتهای قیف منتقل میشوند و تبدیل به مشتری واقعی میشوند.
برای تدوین یک استراتژی بازاریابی محتوایی موفق، باید متناسب با مراحل مختلف قیف بازاریابی محتوایی محتوای مفید تولید و در کانالهای بازاریابی خود منتشر کنید.
مراحل قیف بازاریابی محتوایی
در ابتداییترین شکل خود، قیف بازاریابی محتوایی دارای سه مرحله است: بالای قیف (TOFU)، میانه قیف (MOFU) و پایین قیف (BOFU).
مرحله اول: آگاهی
هدف از مرحله TOFU ایجاد آگاهی یا مرحله کشف است. این وسیعترین قسمت قیف است زیرا هر مصرفکنندهای این فرصت را دارد که از طریق محتوای TOFU جذب کسبوکار شما شود. این نوع محتوا توجه مخاطب را به خود جلب میکند، از نظر موضوعی گستردهتر و قابلدسترسی است و به مشتریان احتمالی نشان میدهد که شما حداقل برای یکی از مشکلات آنها راهحل دارید. محتوای مناسب با این مرحله، محتوای آموزشی و محتوای ویروسی است.
مرحله دوم: تصمیمگیری و ارزیابی
از مرحله MOFU غالباً بهعنوان مرحله بررسی و تصمیمگیری یاد میشود. این زمانی اتفاق میافتد که یک مشتری بالقوه واجد شرایط تصمیم بگیرد که محصول یا خدمات شما برای آنها مناسب است. مشتری بالقوه ممکن است مانند مقایسه کسبوکار شما با رقبا یا خواندن نظرات مشتریان سابق شما باشد. برخی از انواع متداول محتوا در مرحله MOFU، کتابهای الکترونیکی یا راهنماهایی است که برای مشتریان بالقوه ایجاد ارزش میکند. محتوای مناسب با این مرحله ارائه راهحلهایی برای استفاده از محصول یا خدمات کسبوکار شماست.
سپس مرحله BOFU میآید که معمولاً بهعنوان مرحله خرید یا اقدام نهایی شناخته میشود. این مرحلهای است که مشتری احتمالی تصمیم میگیرد از محصولات یا خدمات شما استفاده کند. محتوای مناسب با این مرحله در سند بازاریابی محتوایی، ایمیلهای معرفی محصولات جدید موردنیاز مشتری و پیشنهادهای ویژه است.
برای موفقیت در بازاریابی محتوا باید برای هر مرحله از قیف بازاریابی محتوایی، استراتژی مناسب تهیه کنید.
نقشه سفر مشتری
آخرین باری که اینترنتی خرید کردهاید را در ذهنتان مرور کنید. احتمالاً بعد از جستجو در گوگل یا هشتگهای اینستاگرام، محصول یا خدمات مورد نظرتان را پیدا کردهاید، مدتها صفحه مورد نظرتان را دنبال کردهاید و سپس خرید خود را ثبت کردهاید. آیا تابهحال صرفاً با دیدن یک تیزر تبلیغاتی یا یک مقاله که بهتازگی خواندهاید، خرید کردهاید؟ پاسخ به این سؤال، دشوار است. حالا فرض کنید که میخواهید محصول یا خدماتتان را به مشتریان ارائه دهید. هر چه مشتریان خود را بهتر بشناسید تدوین استراتژی بازاریابی محتوا برای شما کسبوکار شما مؤثرتر خواهد بود. در تمام این مراحل شما بهعنوان یک مشتری در مسیر نقشه سفر مشتری در حال حرکت بودهاید.
چرا شناخت نقشه سفر مشتری مهم است؟
بهعنوان صاحب یک کسبوکار باید خودتان را جای مشتریتان بگذارید. نقشه سفر مشتری برای تدوین یک استراتژی بازاریابی محتوایی بسیار مهم است زیرا یک رویکرد استراتژیک برای درک بهتر انتظارات مشتری است. بهینهسازی تجربه مشتری در مسیر قیف بازاریابی محتوایی، باعث میشود محتوای موردنیاز او را در هر مرحله از این سفر ارائه کنید. این روند اگر به طور صحیح و منظم اجرا شود باعث افزایش توجهها به کسبوکار شما، افزایش فروش و افزایش تعداد مشتریان وفادارتان میشود. درست همان معیارهایی که برای موفقیت در کسبوکار لازم است.
در واقع، بزرگترین سود بازاریابی محتوا برای کسبوکارها، درک بیشتر مشتریان است. بهعنوان صاحب یک کسبوکار هرچه انتظارات آنها را بهتر درک کنید، میتوانید تجربه مشتری را متناسب با نیازهای وی تنظیم کنید و آنها را به مسیری که میخواهید هدایت کنید. شناخت جزئیات قیف بازاریابی محتوایی و نقشه سفر مشتری نیازمند تخصص در حوزه دیجیتال مارکتینگ و آشنایی کامل با حوزه کسبوکار است.
بازاریابی موثر و کارآمد چیست و چگونه به کسب و کار شما رونق می دهد؟
عرضه و تنوع بسیار زیاد کالا در بازار امروز باعث شده است که بازار به شکل رقابتی به حیات خود ادامه دهد. امروزه تجربه مشتری مهمترین عامل برای ایجاد تمایز بین رقبا و شرکت های رقیب است. بهبود تجربه مشتری فروش شما را در آینده تضمین می کند. تجربه مثبت مشتری به همین راحتی به دست نمی آید و مستلزم همکاری های گستر ده بین بخش های مختلف کسب و کار و تجارت است. با توجه به نیاز هر کسب و کار به آیتم رضایت مشتری، بازاریابی موثر فراتر از فروش محصول تعریف شده است و تبدیل به تعاملی سودمند و هدفمند بین شرکت و مخاطبین گشته است. برای درک بهتر موضوع با ورکساز همراه باشید.
اهمیت بازاریابی:
بیشتر سازمان ها و صاحبان کسب و کار به اهمیت بازاریابی و تاثیر آن آگاهی دارند اگرچه بیشتر سازمان ها از تنظیم یک سیاست جامع در بازاریابی غافلند. اکثریت تولید کنندگان و صاحبان کسب و کار، هدف بازاریابی را تولید و فروش بیشتر دانسته اند در صورتی که هدف اصلی بازاریابی جذب مشتریان بالقوه و نگهداری مداوم آن ها ست. این روزها به دلیل آن که تجربه مشتری در مرکز توجه فروش ندگان و رقبا قرار گرفته، تمر کز بازاریابی بر فروش محدود نمی شود بلکه فعالیت بازاریابی ، بسیار گسترده و پیچیده شده است.
وظیفه بازاریابان حرفه ای:
یک بازاریاب خوب باید بتواند، خواسته های نهایی مشتریان را درک کند و ارتباطی موثری بین نیاز مشتریان و راه حل پیشنهادی شرکت برقرار کند. بازاریابی باید ضمانت کند که محصولات یا خدمات صاحبان کسب و ک ار، با نیاز بازار ارتباط مستقیم دارد. شرکت هایی که با این رویکرد جدید بازاریابی آشنا هستند، با استفاده از برندسازی و کسب موقعیت مناسب بین مشتریان، اهداف کسب و کار خود را مشخص می کنند و با رقابت سالم و موثر موفقیت خود را تضمین می کنند.
هدف بازاریابی:
گروه بازاریابی به علت اینکه با مردم به طور مستقیم در ارتباط است، بهتر از سایر بخش های کسب و کار می توانند پیشنهادات سازمان و مشتریان را با یکدیگر اد غام کنند وراه حل مناسب ارائه ده د. شرکت ها یی که از رویکرد بازاریاب حرفه ای استفاده می کنند می توانند موانع درونی کسب وکار خود را شناسایی کنند و آن ها را رفع کنند و سپس بر روی اهداف مشترک خود و مشتریان متمرکز شوند. مکانیزم اصلی بازاریابی تاثیرگذاری مثبت بر روی مشتری است تا صرفا فروش . به این علت که فروش فقط ی کبار اتفاق می افتد اما تاثیر مثبت بر روی مخاطب، دوام و پایداری بیشتری دارد. اگر مخاطبان و مشتریان ارتباط موثرتری با شرکت و محصول برقرار کنند، دید بهتری نسبت به برند پ یدا می کنند . این اتفاق باعث می شود برند شرکت ، بیشتر در ذهن مخاطبان نقش بب ندد و در پی آن فروش افزایش خواهد یافت.
بیشتر بخوانید: کسب و کار اینترنتی خود را امروز شروع کنید و این راهکارها را بکار برید.
برای بهبود عملکرد شما در بازاریابی، سه رویکرد مهم پیشنهاد می دهد.
رویکرد اول: به عنوان مدیر شر کت تغییر را از خودتان شروع کنید!
تحقیقات نشان می دهد تنها هشت درصد از مدیران و صاحبان کسب و کار از بازارایابی موثر به عنوان مهمترین اولویت های خود یاد کرده اند. بازاریابی موثر ، از رهبری و مدیریت کسب و کار شروع می شود. رهبران و مدیران کسب و کار باید بازاریابی را به عنوان عنصر اولیه کسب و کار ، در سازمان توسعه دهند. البته این تغییرات باید به صورت مداوم و در دراز مدت اتفاق بیفتد. اگر به عنوان یک مدیر و صاحب کسب و کار، بازاریابی هوشمند را به عنوان اولوی ت خود قرار دهید، به مرور شاهد مزایا و تاثیرات سودمند آن در کسب و کار خود خواهید بود.
در تجارت امروز ، ارزش برند و برندسازی روز به روز بیشتر می شود و صاحبان کسب و کار توجه بیشری به آن نشان می دهند. در ابتدای مسیر با تغییر رویکرد خود به عنوان مدیر و با فرهنگ سازی موثر ، چهارچوب ذهنی کارآمدی با محوریت بازاریابی موثر ، در کسب و کار خود ایجاد کنید.
برای شروع با تیم بازاریابی خود مذاکره کنید و از آن ها بخواهید راجع به مشتریان و نیازهایشان با شما صحبت کنند. تیم بازاریابی خود را مهم و ارزشمند بدانید و به پیشنهادات و انتقادات آن ها گوش بسپارید. هدف های شرکت را با تیم بازاریابی هماهنگ کنید . و مقصد نهایی شرکت را برای تیم بازاریابی توضیح دهید و با کمک آن ها باید و نبایدهای جدید برای شرکت تعریف کنید.
رویکرد دوم: بین تیم بازاریابی و سایر بخش ها هماهنگی و همکاری ایجاد کنید:
بازاریابی موثر باید برنامه ریزی داشته باشد و راهکاری اساسی برای افزایش فروش داشته باشد. برنامه بازاریابی ب اید به صورتی باشد که احساس مثبت و تاثیرگذار در مشتری ایجاد کند. آگاه باشید که همه بخش های شرکت از اهمیت بازاریابی و ارزش آن مطلع باشند. اگرتیم بازاریابی بتوانند موفقیت خود را در شرکت تثبیت کنند، همکاران سایر بخش ها هم تمایل بیشتری به همکاری با آن ها خواهند داشت.
بیشتر بخوانید: حضور در کدام شبکه اجتماعی می تواند برای کسب و کار شما مفید باشد.
همکاری بین تیم بازاریابی و فروش باعث می شود که فروش محصولات، افزایش داشته باشد و مشتریان حس بهتری نسبت به برند پیدا کنند. باید به عنوان مدیر شرکت ترتیبی فراهم کنید که تیم بازاریابی با سایر بخش های شرکت بر روی فروش بیشتر سرمایه گذاری کن ند و در صورت وقوع این اتفاق در موفقیت سهیم باشند. در فضای رقابتی امروز همکاری تیم بازاریابی با سایر بخش ها جایگاه شرکت شما را ارتقا می دهد. تیم فروش اگر بخواهد فروش بیشتری داشته باش د باید ن یازهای بازار و مشتریان را بشناس د و ا ین اطلاعات در دست بازاریابان شرکت است که با مشتریان در ارتباط مستقیم هستند. این همکاری بیش از یک مفوهم ساده است چرا که اگر همکاری موثر بین بازاریابان و تیم فروش شکل بگیرد، موفقیت در پیش روی کسب و کار شماست.
رویکرد سوم: نقشه برداری از هدف ذی نفعان .
شرکت های بزرگ و موفق ، ذی نفعان خود را به گروه های کوچک تقسیم می کنند و بعد از آن بررسی می کنند که هر گروه دقیقا چه می خواهد و چگونه می تواند در فروش موثر باشد. نقشه برداری ذی نفعان حرکت و مسیر شرکت را در آینده مشخص می کند و می تواند روابط بین آن ها را بهبود دهد. بعد از این که نقشه و برنامه ذی نفعان مشخص شد باید از تیم بازاریابی بخواهید که با آن ها وارد مذاکره شوند و اولویت های کوتاه مدت و دراز مدت مشتریان را با گروه ذی نفع ان در میان بگذارند و همچنین طرح و نفشه آنان را در ذهن داشته باشند تا بتوانند با توجه به آن بازاریابی کنند. نق شه برداری ذی نفعان به کسب و کار کمک می کند که اولویت های یکپا رچه و ساز مان یافته داشته باشند و به صورت سازمان دهی شده برای موفقیت گام بردارند.
در انتها باید بگوییم اگر شرکت و کسب و کاری دارید که قصد دارید در آن موفق شوید، باید بازاریابان را به پویایی و فعالیت بیشتر در شرکت تشویق کنید و جایگاه واقعی آن ها را به درستی درک کنید و به سایرین نیز بشناسانید. بازاریابان می توانند رویدادهای شرکت شما را کنترل کنند و روند بر ندسازی را در کسب وکار شما سرعت بخشند. بازاریابان پل ارتباطی موثر ، بین بازار و مشتریان و ذی نفعان خارجی و داخلی شرکت هستند.
دیدگاه شما