حاشیه سود ناخالص چیست؟
حاشیه سود ناخالص یک معیار سودآوری است که نشان دهنده درصد درآمد است که بیش از هزینه کالاهای فروخته شده است. این نشان می دهد که چگونه یک تیم مدیریت اجرایی شرکت موفق به تولید درآمد از هزینه هایی که در تولید محصولات و خدمات خود درگیر هستند. به طور خلاصه، این عدد بیشتر است، مدیریت کارآمدتر در تولید سود برای هر دلار از هزینه کار است.
حاشیه سود ناخالص با استفاده از کل درآمد منحصرا هزینه کالاهای فروخته شده (COGS) محاسبه می شود و تفاوت را با درآمد کل تقسیم می کند. نتیجه حاشیه ناخالص معمولا با 100 افزایش می یابد تا این رقم را به عنوان یک درصد نشان دهد. COGS مبلغی است که شرکت برای تولید کالاها یا خدماتی که آن را به فروش می رساند هزینه می شود.
چندین لایه سودآوری وجود دارد که تحلیلگران برای ارزیابی عملکرد یک شرکت نظیر سود ناخالص، سود عملیاتی و درآمد خالص نظارت می کنند. هر سطح اطلاعاتی در مورد سودآوری شرکت ارائه می دهد. سود ناخالص، سطح اول سودآوری، به تحلیلگران می گوید که چطور یک شرکت در ایجاد یک محصول یا ارائه خدمات در مقایسه با رقبا است. حاشیه سود ناخالص، که به صورت درآمد ناخالص تقسیم بر درآمد محسوب می شود، به تحلیلگران اجازه می دهد که مدل های تجاری را با یک استاندارد قابل اندازه گیری مقایسه کنند.
بدون مزیت ناخالص کافی، یک شرکت نمی تواند هزینه های عملیاتی خود را پرداخت کند. به طور کلی، حاشیه سود ناخالص شرکت باید پایدار باشد، مگر اینکه تغییری در مدل کسب و کار شرکت داشته باشد. به عنوان مثال، هنگامی که شرکت ها بعضی از تابع های زنجیره تامین را خودکار می کنند، سرمایه گذاری اولیه ممکن است بالا باشد؛ با این حال، هزینه کالاهای فروخته شده به علت هزینه های پایین تر کارایی بسیار پایین است.
تغییرات صنعت در تنظیمات و یا حتی تغییر در استراتژی قیمت گذاری شرکت ممکن است حاشیه سود را در اختیار بگیرد. اگر یک شرکت محصولات خود را با یک حق بیمه در بازار به فروش برساند، همه چیز دیگر برابر است، آن دارای حاشیه نزولی بیشتری است. اگر قیمت بیش از حد بالا باشد، مشتریان ممکن است محصول را خریداری نکنند.
مثال حاشیه سود ناخالص
تحلیلگران از حاشیه سود ناخالص برای مقایسه مدل های تجاری با رقبا استفاده می کنند. شرکت های کارآمد تر و یا بالاتر از آن، حاشیه سود بیشتری را مشاهده می کنند. به عنوان مثال، اگر شما دو شرکت داشته باشید که هر دو ویجت می سازند و یک شرکت می تواند ویجت ها را با یک پنجم هزینه در یک زمان مشابه ایجاد کند، این شرکت در بازار حاشیه سود دارد. این شرکت راه را برای کاهش هزینه های کالای فروخته شده توسط رقیب خود کشف کرده است. برای جبران کسری درآمد ناخالص، رقیب با دو برابر شدن قیمت محصول خود، که باید درآمد را افزایش دهد، شمارش می کند. متاسفانه، قیمت فروش را افزایش خواهد داد اما تقاضا را کاهش داد، زیرا مشتریان نمیخواستند قیمت محصول دو برابر شود. رقیب حاشیه سود و سهم بازار را از دست داد.
فرض کنید شرکت ABC 20 میلیون دلار درآمد حاصل از تولید ویدجت ها را کسب کرده و 10 میلیون دلار هزینه های مربوط به COGS را به همراه داشته است. سود ناخالص ABC 20 میلیون دلار منهای 10 میلیون دلار است. در واقع می توان حاشیه ناخالص به عنوان سود ناخالص $ 10 میلیون تقسیم بر 20 میلیون $ است که 0.50 یا 50 درصد را محاسبه کند. این بدان معنی است که ABC 50 سنت را به حاشیه سود می پردازد.
تفاوت بین حاشیه سود ناخالص تفاوت سود خالص و ناخالص و حاشیه سود خالص چیست؟
حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص دو نسبت سودآوری جداگانه است که برای ارزیابی ثبات مالی شرکت و سلامت کلی استفاده می شود.
حاشیه سود یک درصد اندازه گیری سود است، بیانگر میزانی است که شرکت برای هر دلار از فروش به دست می آورد. اگر یک شرکت برای هر فروش پول بیشتری به دست آورد، حاشیه سود بالاتری دارد.
حاشیه سود خالص در برابر سود ناخالص
مهم است که تفاوت بین شرایط نام تجاری سود و سود ناخالص را بدانید. حاشیه سود ناخالص به عنوان یک درصد نشان داده شده است، در حالی که سود خالص یک مقدار مطلق است.
سود ناخالص، درآمد مطلق از درآمدی است که یک شرکت فراتر از هزینه های تولید مستقیم آن تولید می کند. بنابراین، ارائه یک جایگزین از معادله سود ناخالص، تفاوت سود خالص و ناخالص درآمد ناخالص به درآمد کل تقسیم می شود.
شکل سود ناخالص از کاربرد کمی تحلیلی است زیرا تعداد آن را در انزوا ارائه می دهد، نه به ارائه یک رقم محاسبه شده در رابطه با هزینه ها و درآمد. بنابراین، حاشیه سود ناخالص برای تحلیلگران بازار و سرمایه گذاران بیشتر است.
برای نشان دادن تفاوت، شرکتی را که سود ناخالص یک میلیون دلار را نشان می دهد، در نظر بگیرید. در نگاه اول، شکل سود ممکن است چشمگیر باشد، اما اگر حاشیه ناخالص برای این شرکت تنها 1٪ باشد، پس فقط افزایش 2 درصدی هزینه های تولید به اندازه کافی است تا شرکت پول را از دست بدهد.
سود ناخالص و حاشیه سود تنها دو اندازه گیری سودآوری است. همانطور که در ادامه خواهیم دید، حاشیه سود خالص، که شامل کل هزینه های شرکت تفاوت سود خالص و ناخالص می شود، استاندارد قطعی است، و تحلیل دقیق آن توسط تحلیلگران و سرمایه گذاران انجام می شود.
حاشیه سود خالص نسبت سود خالص به درآمد برای یک شرکت یا بخش تجاری است. به عنوان یک درصد بیان می شود، حاشیه سود خالص نشان می دهد که هر دلار از یک شرکت به عنوان درآمد به سود حاصل می شود.
سودآوری خالص یک تمایز مهم است زیرا افزایش درآمد لزوما به افزایش سودآوری نمی انجامد. سود خالص و سود ناخالص (درآمد منهای هزینه کالاها) منهای هزینه های عملیاتی و سایر هزینه های مانند مالیات و بهره پرداخت شده در بدهی است. اگرچه ممکن است پیچیده تر شود، سود خالص برای ما محاسبه می شود و در درآمد خالص، درآمد خالص نشان داده می شود.
مهم است توجه داشته باشیم که ممکن است یک شرکت حاشیه سود منفی داشته باشد. حاشیه سود خالص منفی زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت در طول سه ماه یا سال سود خود (پول) را از دست بدهد، اما از دست دادن می تواند یک مسئله موقت برای این شرکت باشد. دلایل زیان می تواند افزایش هزینه های کار و مواد خام، دوره های رکود اقتصادی و معرفی ابزارهای تکنولوژیکی مخرب باشد که می تواند بر خط پایین شرکت تأثیر بگذارد.
سرمایه گذاران و تحلیل گران معمولا از حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص استفاده می کنند تا میزان کارایی مدیریت یک شرکت در سود آوری نسبت به هزینه های تولید کالاها و خدمات آنها را بدست آورند. بهتر است که حاشیه ها را در مقایسه با شرکت های مشابه در یک صنعت و چندین دوره برای بدست آوردن هر گونه روند، مقایسه کنید.
با نمادبان بیاموزید: تفاوت حاشیه سود خالص و حاشیه سود عملیاتی در بورس
آشنایی با کاربردهای حاشیه سود خالص و حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود به طور کلی شامل نسبت سود به فروش شرکت است. برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم میشوند.
منظور از حاشیه سود خالص چیست؟
از حاشیه سود خالص در تحلیل تکنیکال استفاده میشود. تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم باشد و سرمایهگذاران میتوانند میزان تغییرات سهام در دورههای مختلف را محاسبه کرده و زمان مناسب خرید را تشخیص دهند. منظور از سود خالص، سودی است که هزینه ها از آن کسر شده و حاشیه سود خالص، درصد درآمد پس از کسر هزینههای تولید است. مقدار حاشیه سود خالص از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعیین حاشیهی سود خالص چه کاربردهایی دارد؟
چنان که پیشتر اشاره کردیم تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم بوده و سرمایهگذاران را درپیش بینی گزارشات دوره ای میزان تغییرات و اقدام به خرید سهم در قیمت های مناسب راهنمایی کند. باید توجه داشته باشید که راه قابل اطمینان برای تحلیل و بررسی حاشیه سود خالص و ناخالص شرکتها، استفاده از گزارش عملکرد دوره ای شرکت است. چرا که امکان دارد شرکتها،تمایل داشته باشند حاشیهی سود خالص یا ناخالص خود را کمتر نشان دهند، اما در بررسی گزارش میان دوره ای حاشیه سود خالص، یا ناخالص شرکت به طور دقیق و صحیح اعلام میشود.
حاشیـه سود پایین میتواند نشانگر این باشد که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی در فروش تجربه کند، حاشیـه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی برسد.
در بررسی حاشیه سود ناخالص باید به این نکته توجه کرد که اگر افزایش این نسبت به دلیل افزایش فروش باشد دلیل آن نیز مشخص شود. ممکن است فروش شرکتی افزایش یابد ولی این فروش از محل افزایش نرخ ها باشد و مقدار فروش شرکت نسبت به گذشته کاهش یافته باشد. اگر این اتفاق بیفتد تفاوت سود خالص و ناخالص میتوان انتظار داشت که در دوره آینده حاشیه سود ناخالص شرکت به دلیل مشکلات فروش کاهش می یابد.
سود خالص و حاشیه سود خالص چطور تعیین میشود؟
در صورت های مالی شرکت ها منظور از سود خالص، رقمی است که بعد از کسر هزینه ها از سود به دست میآید. برای تقسیم سود نقدی در مجامع از سودخالص استفاده میشود؛ یعنی تعیین میشود چه قسمتی از سود خالص، بین سهامداران شرکت توزیع شود. حاشیه سود خالص شرکت نیز از تقسیم سود خالص بر مبلغ فروش شرکت به دست می آید. درصد حاشیه سود خالص شرکت درواقع نشان می دهد که از هر ۱ تومان فروش شرکت چقدر از آن به سود خالص تبدیل شده است. به طور مثال اگر حاشیه سود خالص شرکت ۱۸ درصد باشد،بدین معناست که از هر ۱۰۰ تومان فروش شرکت ۱۸ تومان، به سود خالص تبدیل شده است. شرکتها از دو روش افزایش مبلغ فروش شرکت و کاهش هزینه های شرکت اقدام به افزایش سود خالص میکنند.
منظور از حاشیه سود عملیاتی چیست؟
سود یا درآمد عملیاتی با درنظر گرفتن سود ناخالص و کسر تمام هزینههای متغیر تولید مانند دستمزدها، اجاره، هزینه آب و برق و مواد خام به دست میآید. حاشیه سود عملیاتی از سود عملیاتی یک شرکت تقسیم بر فروش خالص آن محاسبه میشود. سود عملیاتی اغلب در انتهای اظهارنامههای درآمد بیان می شود.
فرمول محاسباتی حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود عملیاتی یا بازده فروش برای ارزیابی چگونگی مدیریت شرکت و میزان ریسکپذیری آن کاربرد ویژهای دارد. این مفهوم نسبت درآمدی که برای پوشش هزینههای غیرعملیاتی، مانند پرداخت بهره، در دسترس است را نشان میدهد و به همین دلیل همواره مورد توجه سرمایهگذاران و وامدهندگان به شرکت قرار دارد.
در چه مواردی از حاشیه سود عملیاتی استفاده میشود؟
گاهی مدیران شرکتها از حاشیه سود عملیاتی، برای انتخاب پروژههایی که جمع کل درآمد را افزایش دهد، استفاده میکنند. اما در این بین، نحوه تخصیص هزینههای سربار نیز میتواند فاکتوری پیچیده و تعیینکننده باشد.
مدنظر داشته باشید که تنها برای شرکتهایی که در صنایع مشابه فعالیت دارند و در بهترین حالت مدلهای تجاری و فروش سالانه مشابه دارند، میتوانیم از حاشیه سود عملیاتی استفاده کنیم. چرا که شرکتها در صنایع مختلف با مدلهای تجاری کاملا متفاوت حاشیه سود عملیاتی بسیار متفاوتی دارند، بنابراین از مقایسه آنها نتیجهی عقلانی حاصل نمیشود.
تمام شاخص های مالی در تحلیل های مالی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. هر دو شاخص حاشیه سود برای اندازه گیری تولید درآمد توسط مدیریت شرکت به کار گرفته می شوند. بهتر است که حاشیه سود شرکت در چند دوره با شرکت های مشابه مقایسه شود.
نمادبان در تمامی مراحل سرمایهگذاری همراه شماست.
پیشنهاد می کنیم بجای عضو شدن در کانالهای تلگرامی، تحلیلگران منتخب را در بخش پیامهای اپلیکیشن نمادبان دنبال کنید تا فقط تحلیلهای مربوط به نمادهای بورسی خودتان را ببینید. همچنین اگر سبدگردان هستید و یا نیاز دارید سبدهای مختلف تشکیل دهید نیز می توانید اپلیکیشن نمادبان را نصب نمایید. شما میتوانید برای یافتن پاسخ سواالات بورسی خود، سایر مقالات نمادبان را بخوانید.
با بررسی حاشیه سود، سود خود را افزایش دهید
حاشیه سود، یکی از شاخصههای اصلی فاندامنتالی برای سرمایه گذاری در یک شرکت است.
هنگامی که بخواهید تحلیل فاندامنتال (بنیادی) انجام دهید، دو رویکرد سر راه شما وجود دارد:
رویکرد اول، بررسی بالا به پایین هست و دیگری نگاه از پایین به بالا است. در رویکرد بررسی بالا به پایین، هنگامی که شما وارد تحلیل فاندامنتال یک پروژه شوید، ابتدا وضعیت جهانی (سیاسی، اقتصادی و…) را بررسی میکنید، سپس وضعیت اقتصاد داخلی، وضعیت صنعت و در پایان به بررسی شرکت مورد نظر خواهید پرداخت.
شما برای شناسایی پروژه های آیندهدار باید از منابع اطلاعاتی گوناگون و معتبر استفاده کنید. و ما در این مقاله شما را با بهترین منابع آماری برای بررسی سابقه اقتصادی شرکتهای مختلف آشنا میکنیم.
حاشیه سود که یکی از عوامل مؤثر در تحلیل بنیادی هست، که در این مقاله به بررسی کامل آن میپردازیم. همچنین نحوه محاسبه انواع حاشیه سود را بیان میکنیم.
در این مقاله میآموزید:
- آشنایی با انواع گزارشهای مالی
- آموزش محاسبه حاشیه سود در معاملات
- کاربرد و تحلیل حاشیه سود
- تأثیر حاشیه سود بر معاملات
این مقاله برای چه کسانی مناسب است:
- افرادی که به بررسی گزارشهای مالی و تحلیل فاندامنتال علاقهمند هستند.
- معاملهگران و سرمایه گذاران بلند مدت.
- سرمایهگذاران حرفهای که میخواهند شخصاٌ، یک پروژه ارزنده برای سرمایهگذاری را تحلیل کنند.
منابع مهم تحلیل شرکت برای تعریف حاشیه سود
قبل از تعریف اینکه حاشیه سود چیست، باید با برخی شاخصههای مهم در هر پروژه یا شرکت که در تحلیل اوضاع و شرایط آن مهم هستند آشنا شویم.
برای مثال زمینه فعالیت شرکت، مکان شرکت، نوع محصولات تولیدی، فروش محصولات و مشتریان شرکت، مواردی هستند که قبل از سرمایه گذاری در یک مجموعه باید اطلاعاتی درباره آنها کسب کنیم. یکی از این منابع، گزارشهای مالی منتشر شده توسط خود شرکت است.
گزارشهای مالی چیست؟
گزارشهای مالی شرکت شامل گزارش هیئت مدیره، صورتهای مالی و یادداشتهای توضیحی هست که توسط شرکت تهیه و مورد استفاده مخاطبین قرار میگیرد. اساس و پایه تحلیل بنیادی، وابسته به این گزارشات است.
به عنوان مثال برای بازار بورس ایران، سامانه جامع اطلاع رسانی ناشران یا سایت کدال، سایتی معتبر و مورد اطمینان است که گزارشات مالی شرکتهای بورسی در آن منتشر میشود.
در بازار ارزهای دیجیتال نیز وبسایتهایی مانند کوین مارکت کپ (Coinmarketcap)، گلاسنود (Glassnode)، کوین گلاس (Coinglass) و… به عنوان منابع اطلاعاتی موثق برای تحلیل شرایط مالی رمز ارزها استفاده میشوند.
معتبرترین منبع برای تحلیل شرایط اقتصادی، صورتهای مالی شرکتها میباشند. در صورتهای مالی، وضعیت و عملکرد مالی شرکتها در قالب اعداد و ارقام بیان میگردد. از جمله صورت های مالی مهمی که باید در نظر داشته باشید، ترازنامه و صورت سود و زیان است.
ترازنامه توانایی شرکت را برای برقراری تعادل بین داراییها و میزان بدهیاش به سایر نهادهای مختلف را نشان میدهد. میزان درآمد و مخارج شرکت در یک بازه زمانی مشخص در صورت حساب درآمد نمایش داده میشود. شما از طریق این صورتحساب متوجه میشوید شرکت درآمدی از دست داده است یا کسب کرده است و میزان نقدینگی شرکت برای خرید هر آنچه که برای بهبود یا گسترش لازم هست، مشخص شده است.
حاشیه سود چیست؟
در امور حسابداری و مالی، میزان سودآوری شرکت را نسبت به درآمد آن با استفاده از مارجین اندازهگیری میکنند. حاشیه سود خالص یا مارجین، یکی از نسبتهای سودآوری هست و از تقسیم سود خالص بر درآمد یا فروش به دست میآید.
حاشیه سود به شکل درصدی بیان میشود و مشخص میکند هر شرکت به ازای هر 100 میلیون تومان فروش، چند میلیون سود به دست میآورد. برای مثال، اگر مارجین سود خالص شرکتی 20% باشد، مشخص میشود این شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش، 20 میلیون تومان سود خالص کسب کرده است.
محاسبه انواع حاشیه سود
حاشیه سود انواع مختلفی دارد. اصلیترین آنها حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود خالص است. در این بخش از مقاله با انواع حاشیه سود آشنا میشویم و نحوه محاسبه آنها را بیان میکنیم.
حاشیه سود ناخالص (GROSS PROFIT MARGIN)
برای محاسبه حاشیه سود ناخالص از فرمول زیر استفاده میکنیم.
حاشیه سود ناخالص | آکادمی آینده
حاشیه سود عملیاتی (OPERATING PROFIT MARGIN)
مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار میگیرد. در حقیقت به کنترل هزینههای عملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد.
هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینههای عملیاتی بیشتر است. برای محاسبه آن از فرمول زیر استفاده میکنیم.
حاشیه سود عملیاتی | آکادمی آینده
حاشیه سود خالص (NET PROFIT MARGIN)
مارجین سود خالص یکی از پرکاربردترین نسبتهای مالی است که تحلیلگرهای مالی با استفاده از آن میزان سودآوری شرکت را با توجه به فروش یا درآمدهای شرکت مورد ارزیابی قرار میدهند. هرچه این نسبت بیشتر باشد بیانگر بالاتر بودن میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش کل هزینههای شرکت و به عبارتی کارایی بالای آن است. روش محاسبه مارجین سود خالص از طریق فرمول زیر است.
حاشیه سود خالص | آکادمی آینده
تحلیل حاشیه سود
از حاشیه سود کم و پایین، اینطور تعبیر میشود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، در فروش دچار افت شود، حاشیه سود آن حتی کمتر هم خواهد شد و ممکن است منفی شود.
مارجین سود پایین میتواند نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند.
کم بودن حاشیه سود، میتواند نشاندهنده آن باشد که آن شرکت فروش کمتری از سایر شرکتها در همان صنعت داشته است (سهم بازار کمتر) و یا اینکه صنعت مورد نظر، متأسفانه شرایط وخیمی دارد.
همچنین میتوانند جنبههای خاصی از استراتژی قیمتگذاری یک شرکت را مشخص نمایند و نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمتگذاری کرده است.
مارجین سود همچنین به نکاتی راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینههایش اشاره دارد.
مخارج بالا نسبت به درآمد، ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، به خاطر مشکلات مدیریتی، سعی در پایین نگهداشتن هزینهها دارد. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتند، مثلاً شرکت، کارمندان زیادی استخدام کرده یا در فضایی بزرگتر از نیاز فعالیت میکند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و… .
مقایسه بین حاشیه سود شرکتها
با وجود اینکه مارجین سود، نسبت مفید و محبوبی برای اندازهگیری سودآوری شرکتها است، اما مانند هر معیار مالی دیگری دارای محدودیتهایی است که سرمایه گذاران باید آن را در نظر بگیرند.
افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکتها در یک صنعت خاص و با مدلهای کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. غیر از این، تفسیر مقایسهای بین حاشیههای سود آنها تقریباً بیمعنی است.
فرض کنید شرکتی اجناس لوکس میفروشد. این شرکت، اغلب درصد سود بالایی در اجناس خود دارد، در حالی که موجودی کالا و هزینه کم دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از مارجین سود بالایی برخوردارند.
در شرکتی دیگر که تولیدکننده کالاهای اساسی هستند، به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه نسبتاً بالایی دارند. ممکن است درآمد بالایی داشته باشند، اما حاشیه سودشان کم است.
آیا افزایش درآمد، موجب افزایش حاشیه سود میشود؟
معمولاً اعدادی مثل فروش یا درآمد، نمیتوانند اطلاعات خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار شما قرار دهند؛ یعنی نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل جریان دارایی و نقدینگی شرکت را تعریف نمیکند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش درآمد به معنی افزایش حاشیـه سود شرکت نیست.
بهطور مثال، فرض کنید درآمد یک سال شرکتی ۱۰۰ میلیارد تومان بوده و ۷۵ میلیارد تومان هزینه داشته باشد که حاشیه سود او ۲۵% میشود. (۲۵%=۱۰۰/(۷۵-۱۰۰)).
اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینههای آن به ۱۰۰ میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰% میشود (۲۰%=۱۲۵/(۱۰۰-۱۲۵)). همانطور که مشخص است بااینکه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینهها نسبت به درآمد، کاهش یافته است.
عاملی مؤثر در کاهش حاشیه سود
کم شدن درآمد شرکت موجب کاهش حاشیه سود میشود.
فرض کنید درآمد و مخارج شرکتی در یک سال به ترتیب ۲۰۰ میلیارد و ۱۵۰ میلیارد تومان باشد. در این صورت مارجین سود آن ۲۵% خواهد بود. در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام میدهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش میدهد، لذا درآمد کل هم کاهش مییابد. اگر درآمد و مخارج شرکت در سال دوم ۱۵۰ میلیارد و ۱۲۰ میلیارد دلار باشد، مارجین سود آن ۲۰% خواهد شد.
در این مثال، اگرچه شرکت توانست هزینههای خود را به شکل قابل توجهی کاهش دهد، ولی مارجین سود بیشتر از تصور تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریعتر از مخارج با کاهش روبرو شد.
بررسی حاشیه سود در شرکت مهندسی صنعتی روان فنآور
از آنجایی که مبحث حاشیه سود در صورت های مالی نمادهای بورسی بهتر بیان میشود، برای درک آسانتر این مبحث، نمونه آن را در یک شرکت بورسی بررسی میکنیم.
مثال: میخواهیم مارجین سود خالص و عملیاتی را محاسبه کنیم. ابتدا نماد شرکت مورد نظر را در سایت کدال جستجو میکنیم. سپس از آیتم گروه اطلاعیه، گزینه اطلاعات و صورت مالی سالیانه و از آیتم نوع اطلاعیه، گزینه اطلاعات و صورتهای مالی میاندورهای را انتخاب میکنیم.
صورت های مالی | آکادمی آینده
آخرین صورت سود و زیان (۹ ماهه ۱۴۰۰) برای شرکت مهندسی صنعتی روان فنآور را استخراج کردهایم:
صورت مالی 9 ماهه 1400 | آکادمی آینده
حاشیه سود خالص شرکت برابر است با سود خالص تقسیم بر فروش: ٪۱۱.۲۳- =۲۸۳۱۱-/۶۵۴۴-
حاشیه سود عملیاتی شرکت برابر است با سود عملیاتی تقسیم بر فروش: ٪۱۹.۹۲-=۲۸۳۱۱/۵۶۴۲-
دوره ۶ ماهه ۱۴۰۰
صورت مالی 6 ماهه 1400 | آکادمی آینده
حاشیه سود خالص: ٪۸۸.۹۲- =۱۸۶۱۴-/۱۶۵۵۳-
حاشیه سود عملیاتی: ٪۸۵.۴۲- =۱۸۶۱۴/۱۵۹۰۱-
همانطور که مشخص است از میزان حاشیه زیان خالص و حاشیه زیان عملیاتی در دوره ۹ ماهه کاسته شده است. در حالت کلی محاسبه مارجین سود برای شرکتهایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آنها هیچ سودی ندارند.
نتیجه گیری
در این مقاله به بررسی انواع حاشیه سود و تأثیرات کاهش و افزایش آن پرداختیم. یاد گرفتیم حاشیه سود (Profit margin) نسبتی است که سودآوری هر ریال از فروش را، محاسبه میکنند.
توجه محض به سودهای خالص، تصویری دقیق از عملکرد شرکت ارائه نخواهد داد. نسبتهای مارجین سود، بجای برآورد کردن میزان داراییها، سهام و سرمایهگذاریهای شرکت؛ مقدار پولی را که آن شرکت، از تمام درآمدهای حاصل از فروش محصولات، داراییها و سرمایهگذاریها به دست خواهد آورد، مورد توجه قرار میدهد.
یک تحلیلگر بنیادی خوب باید مسلط بر مفاهیم آماری در صورتهای مالی باشد و بتواند به درستی روابط بین اعداد و ارقام منتشر شده را درک نماید.
از جنبههای کیفی که نباید نادیده گرفته شود، مزیت رقابتی بودن و کیفیت مدیریت شرکت است. تحلیلگران میتوانند اطلاعات اولیه را با رجوع کردن به وبسایت کدال و یا جست و جو در اینترنت به دست آورند.
اگر در ترید و معاملهگری مهارت دارید ولی هنوز نمیدانید که بر روی چه سهمی معاملاتتان را انجام دهید، آکادمی آینده به عنوان بهترین آموزشگاه آموزش ارز دیجیتال و آموزش فارکس پاسگوی تمامی سوالات شما عزیزان است.
حاشیه سود ناخالص چیست؟
حاشیه سود ناخالص یک معیار سودآوری است که نشان دهنده درصد درآمد است که بیش از هزینه کالاهای فروخته شده است. این نشان می دهد که چگونه یک تیم مدیریت اجرایی شرکت موفق به تولید درآمد از هزینه هایی که در تولید محصولات و خدمات خود درگیر هستند. به طور خلاصه، این عدد بیشتر است، مدیریت کارآمدتر در تولید سود برای هر دلار از هزینه کار است.
حاشیه سود ناخالص با استفاده از کل درآمد منحصرا هزینه کالاهای فروخته شده (COGS) محاسبه می شود و تفاوت را با درآمد کل تقسیم می کند. نتیجه حاشیه ناخالص معمولا با 100 افزایش می یابد تا این رقم را به عنوان یک درصد نشان دهد. COGS مبلغی است که شرکت برای تولید کالاها یا خدماتی که آن را به فروش می رساند هزینه می شود.
چندین لایه سودآوری وجود دارد که تحلیلگران برای ارزیابی عملکرد یک شرکت نظیر سود ناخالص، سود عملیاتی و درآمد خالص نظارت می کنند. هر سطح اطلاعاتی در مورد سودآوری شرکت ارائه می دهد. سود ناخالص، سطح اول سودآوری، به تحلیلگران می گوید که چطور یک شرکت در ایجاد یک محصول یا ارائه خدمات در مقایسه با رقبا است. حاشیه سود ناخالص، که به صورت درآمد ناخالص تقسیم بر درآمد محسوب می شود، به تحلیلگران اجازه می دهد که مدل های تجاری را با یک استاندارد قابل اندازه گیری مقایسه کنند.
بدون مزیت ناخالص کافی، یک شرکت نمی تواند هزینه های عملیاتی خود را پرداخت کند. به طور کلی، حاشیه سود ناخالص شرکت باید پایدار باشد، مگر اینکه تغییری در مدل کسب و کار شرکت داشته باشد. به عنوان مثال، هنگامی که شرکت ها بعضی از تابع های زنجیره تامین را خودکار می کنند، سرمایه گذاری اولیه ممکن است بالا باشد؛ با این حال، هزینه کالاهای فروخته شده به علت هزینه های پایین تر کارایی بسیار پایین است.
تغییرات صنعت در تنظیمات و یا حتی تغییر در استراتژی قیمت گذاری شرکت ممکن است حاشیه سود را در اختیار بگیرد. اگر یک شرکت محصولات خود را با یک حق بیمه در بازار به فروش برساند، همه چیز دیگر برابر است، آن دارای حاشیه نزولی بیشتری است. اگر قیمت بیش از حد بالا باشد، مشتریان ممکن است محصول را خریداری نکنند.
مثال حاشیه سود ناخالص
تحلیلگران از حاشیه سود ناخالص برای مقایسه مدل های تجاری با رقبا استفاده می کنند. شرکت های کارآمد تر و یا بالاتر از آن، حاشیه سود بیشتری را مشاهده می کنند. به عنوان مثال، اگر شما دو شرکت داشته باشید که هر دو ویجت می سازند و یک شرکت می تواند ویجت ها را با یک پنجم هزینه در یک زمان مشابه ایجاد کند، این شرکت در بازار حاشیه سود دارد. این شرکت راه را برای کاهش هزینه های کالای فروخته شده توسط رقیب خود کشف کرده است. برای جبران کسری درآمد ناخالص، رقیب با دو برابر شدن قیمت محصول خود، که باید درآمد را افزایش دهد، شمارش می کند. متاسفانه، قیمت فروش را افزایش خواهد داد اما تقاضا را کاهش داد، زیرا مشتریان نمیخواستند قیمت محصول دو برابر شود. رقیب حاشیه سود و سهم بازار را از دست داد.
فرض کنید شرکت ABC 20 میلیون دلار درآمد حاصل از تولید ویدجت ها را کسب کرده و 10 میلیون دلار هزینه های مربوط به COGS را به همراه داشته است. سود ناخالص ABC 20 میلیون دلار منهای 10 میلیون دلار است. در واقع می توان حاشیه ناخالص به عنوان سود ناخالص $ 10 میلیون تقسیم بر 20 میلیون $ است که 0.50 یا 50 درصد را محاسبه کند. این بدان معنی است که ABC 50 سنت را به حاشیه سود می پردازد.
تفاوت بین حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص چیست؟
حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص دو نسبت سودآوری جداگانه است که برای ارزیابی ثبات مالی شرکت و سلامت کلی استفاده می شود.
حاشیه سود یک درصد اندازه گیری سود است، بیانگر میزانی است که شرکت برای هر دلار از فروش به دست می آورد. اگر یک شرکت برای هر فروش پول بیشتری به دست آورد، حاشیه سود بالاتری دارد.
حاشیه سود خالص در برابر سود ناخالص
مهم است که تفاوت بین شرایط نام تجاری سود و سود ناخالص را بدانید. حاشیه سود ناخالص به عنوان یک درصد نشان داده شده است، در حالی که سود خالص یک مقدار مطلق است.
سود ناخالص، درآمد مطلق از درآمدی است که یک شرکت فراتر از هزینه های تولید مستقیم آن تولید می کند. بنابراین، ارائه یک جایگزین از معادله سود ناخالص، درآمد ناخالص به درآمد کل تقسیم می شود.
شکل سود ناخالص از کاربرد کمی تحلیلی است زیرا تعداد آن را در انزوا ارائه می دهد، نه به ارائه یک رقم محاسبه شده در رابطه با هزینه ها و درآمد. بنابراین، حاشیه سود ناخالص برای تحلیلگران بازار و سرمایه گذاران بیشتر است.
برای نشان دادن تفاوت، شرکتی را که سود ناخالص یک میلیون دلار را نشان می دهد، در نظر بگیرید. در نگاه اول، شکل سود ممکن است چشمگیر باشد، اما اگر حاشیه ناخالص برای این شرکت تنها 1٪ باشد، پس فقط افزایش 2 درصدی هزینه های تولید به اندازه کافی است تا شرکت پول را از دست بدهد.
سود ناخالص و حاشیه سود تنها دو اندازه گیری سودآوری است. همانطور که در ادامه خواهیم دید، حاشیه سود خالص، که شامل کل هزینه های شرکت می شود، استاندارد قطعی است، و تحلیل دقیق آن توسط تحلیلگران و سرمایه گذاران انجام می شود.
حاشیه سود خالص نسبت سود خالص به درآمد برای یک شرکت یا بخش تجاری است. به عنوان یک درصد بیان می شود، حاشیه سود خالص نشان می دهد که هر دلار از یک شرکت به عنوان درآمد به سود حاصل می شود.
سودآوری خالص یک تمایز مهم است زیرا افزایش درآمد لزوما به افزایش سودآوری نمی انجامد. سود خالص و سود ناخالص (درآمد منهای هزینه کالاها) منهای هزینه های عملیاتی و سایر هزینه های مانند مالیات و بهره پرداخت شده در بدهی است. اگرچه ممکن است پیچیده تر شود، سود خالص برای ما محاسبه می شود و در درآمد خالص، درآمد خالص نشان داده می شود.
مهم است توجه داشته باشیم که ممکن است یک شرکت حاشیه سود منفی داشته باشد. حاشیه سود خالص منفی زمانی اتفاق می افتد که یک شرکت در طول سه ماه یا سال سود خود (پول) را از دست بدهد، اما از دست دادن می تواند یک مسئله موقت برای این شرکت باشد. دلایل زیان می تواند افزایش هزینه های کار و مواد خام، دوره های رکود اقتصادی و معرفی ابزارهای تکنولوژیکی مخرب باشد که می تواند بر خط پایین شرکت تأثیر بگذارد.
سرمایه گذاران و تحلیل گران معمولا از حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص استفاده می کنند تا میزان کارایی مدیریت یک شرکت در سود آوری نسبت به هزینه های تولید کالاها و خدمات آنها را بدست آورند. بهتر است که حاشیه ها را در مقایسه با شرکت های مشابه در یک صنعت و چندین دوره برای بدست آوردن هر گونه روند، مقایسه کنید.
تفاوت ترازنامه و صورت سود و زیان
ترازنامه و صورت سود و زیان دو مورد از سه صورت های مالی هستند که شرکت ها به طور منظم منتشر می کنند. چنین اظهاراتی یک سابقه مداوم از وضعیت مالی یک شرکت ارائه می دهد و توسط اعتباردهندگان، تحلیلگران بازار و سرمایه گذاران برای ارزیابی سلامت مالی و پتانسیل رشد یک شرکت استفاده می شود.
ترازنامه (balance sheet) و صورت سود و زیان (profit and loss statement) دو مورد از سه صورت های مالی هستند که شرکت ها به طور منظم منتشر می کنند. چنین اظهاراتی یک سابقه مداوم از وضعیت مالی یک شرکت ارائه می دهد و توسط اعتباردهندگان، تحلیلگران بازار و سرمایه گذاران برای ارزیابی سلامت مالی و پتانسیل رشد یک شرکت تفاوت سود خالص و ناخالص استفاده می شود. سومین صورت مالی، صورت جریان نقدی (the cash-flow statement) نامیده می شود.
نکات مهم
- ترازنامه دارایی، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام شرکت را در یک مقطع زمانی خاص گزارش می کند.
- ترازنامه، هم به سرمایه گذاران و هم به اعتبار دهندگان تصویری از چگونگی استفاده مؤثر مدیریت شرکت از منابع آن، ارائه می دهد.
- صورت سود و زیان درآمد، هزینه های متحمل شده در یک دوره زمانی خاص را به صورت خلاصه ارائه می کند.
- صورت سود و زیان، اطلاعاتی را در مورد اینکه آیا یک شرکت می تواند با افزایش درآمد، کاهش هزینه ها یا هر دو، سود ایجاد کند ارائه می دهد.
ترازنامه
ترازنامه دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام شرکت را در یک مقطع زمانی خاص گزارش می کند. ترازنامه، مبنایی برای محاسبه نرخ بازده و ارزیابی ساختار سرمایه شرکت فراهم می کند. این صورت مالی تصویری از مالکیت و بدهی یک شرکت و همچنین میزان سرمایه گذاری سهامداران ارائه می دهد.
ترازنامه منابع یا داراییهای یک شرکت و همچنین نحوه تامین مالی آن داراییها را، چه از طریق بدهی یا از طریق انتشار سهام همانطور که در حقوق صاحبان سهام نشان داده شده است، نشان میدهد. ترازنامه به سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان تصویری از چگونگی استفاده موثر مدیریت شرکت از منابع را ارائه می دهد. درست مانند سایر صورت های مالی، ترازنامه برای انجام تحلیل های مالی و محاسبه نسبت های مالی استفاده می شود. در زیر چند نمونه از اقلام موجود در ترازنامه معمولی آورده شده است.
دارایی ها
- پول نقد و معادل آن: اینها نقدشوندهترین داراییهایی هستند که ممکن است شامل اسناد خزانه (اسناد)، گواهی سپرده کوتاهمدت (CD) و وجه نقد باشند.
- اوراق بهادار قابل عرضه به بازار: این دسته شامل اوراق بهادار حقوقی و بدهی است که بازار نقدینگی برای آنها وجود دارد.
- مطالبات: همچنین به عنوان حساب های دریافتنی شناخته می شود، این امر نشان دهنده پولی است که مشتریان به شرکت بدهکار هستند.
- فهرست موجودی: این حوزه، کلیه کالاهای موجود برای فروش را پوشش می دهد.
تعهدات
- بدهی: این حوزه شامل بخش فعلی بدهی بلندمدت و بدهی بانکی است.
- هزینه های جاری: این حوزه شامل تعهدات مالی مانند اجاره، مالیات و خدمات آب و برق است.
- پرداختنی ها: این حوزه شامل دستمزد و سود سهام است.
حقوق صاحبان سهام
حقوق صاحبان سهام برابر با کل دارایی های شرکت منهای کل بدهی های آن است و یکی از رایج ترین معیارهای مالی است که توسط تحلیلگران برای تعیین سلامت مالی یک شرکت استفاده می شود. حقوق صاحبان سهام نشان دهنده ارزش خالص یک شرکت است، به این معنی که اگر تمام دارایی های شرکت منحل شود و تمام بدهی های آن بازپرداخت شود، به سهامداران بازگردانده می شود.
سود انباشته، تحت حقوق صاحبان سهام ثبت می شود و به درصدی از سود خالص اشاره دارد که به عنوان سود سهام پرداخت نشده است، اما توسط شرکت برای سرمایه گذاری مجدد در تجارت اصلی خود یا برای پرداخت بدهی نگهداری می شود.
تراز آزمایشی در مقابل ترازنامه
توجه به این نکته مهم است که تراز آزمایشی (trial balance) با ترازنامه متفاوت است. این یک گزارش داخلی است که در بخش حسابداری باقی می ماند. از سوی دیگر، ترازنامه یک صورت مالی است که بین سایر بخش ها، سرمایه گذاران و وام دهندگان توزیع می شود.
تراز آزمایشی اطلاعات مالی را در سطح حساب، مانند حسابهای دفتر کل، ارائه میکند و در نتیجه جزئیتر است. در نهایت، اطلاعات موجود در تراز آزمایشی برای تهیه صورت های مالی دوره مورد استفاده قرار می گیرد.
در مقابل، ترازنامه چندین حساب را جمع آوری می کند و تعداد دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام را در سوابق حسابداری، در یک زمان خاص به صورت خلاصه ارائه می کند. ترازنامه شامل هزینه های معوق، درآمد تعهدی و ارزش سهام پایانی است، در حالی که تراز آزمایشی اینگونه نیست. علاوه بر این، ترازنامه باید مطابق با فرمت استانداردی که در چارچوب حسابداری توضیح داده شده است، مانند استانداردهای گزارشگری مالی بین المللی (IFRS) یا اصول پذیرفته شده حسابداری (GAAP) باشد.
صورت سود و زیان
صورت سود و زیان، یک صورت مالی است که درآمدها، هزینهها و هزینههای متحمل شده در یک دوره زمانی خاص، معمولاً یک سال مالی یا سه ماهه را به صورت خلاصه ارائه میکند. این سوابق اطلاعاتی در مورد توانایی (یا فقدان آن) یک شرکت برای ایجاد سود از طریق افزایش درآمد، کاهش هزینه ها یا هر دو ارائه می دهند. نامهای متعدد صورت سود و زیان شامل «صورت عملیات»، «صورت نتایج مالی» و «صورت درآمد و هزینه» است.
درآمد ناخالص و درآمد خالص
صورت سود و زیان، درآمد خالص و ناخالص یک شرکت را ارائه می دهد. صورت سود و زیان با اولین درآمد شروع می شود، که به عنوان درامد ناخالص شناخته می شود، و هزینه های تجارت، از جمله بهای تمام شده کالاهای فروخته شده، هزینه های عملیاتی، هزینه های مالیاتی، هزینه های بهره، و هر هزینه دیگری که گاهی اوقات به عنوان «غیرمعمول» یا «مقطعی» شناخته می شود، کم می کند. این باقی مانده، درآمد خالصی است که به عنوان سود یا درآمد نیز شناخته می شود.
سود و زیان تحقق یافته
صورت سود و زیان، سود یا زیان محقق شده شرکت را در یک دوره زمانی مشخص با مقایسه کل درآمدها با کل هزینه ها و مخارج شرکت نشان می دهد. و با گذشت زمان می تواند توانایی شرکت در افزایش سود را از طریق کاهش هزینه ها یا افزایش فروش، نشان دهد. شرکتها، صورت های سود و زیان را سالانه و در پایان سال مالی شرکت و یا به صورت فصلی منتشر میکنند. حسابداران، تحلیلگران و سرمایه گذاران صورت سود و زیان را با دقت مطالعه می کنند و جریان نقدی و قابلیت های تامین مالی بدهی را بررسی می کنند.
درآمدها و هزینه ها
از دیدگاه حسابداری، درآمدها و هزینههای متحمل شده در صورت سود و زیان فهرست میشوند، نه پولی که وارد یا خارج میشود. همانطور که توسط سازمان خدمات درآمد داخلی (IRS) و اصول پذیرفته شده حسابداری تعریف شده است، یکی از جنبه های سودمند صورت سود و زیان این است که از درآمدها و هزینه های عملیاتی و غیرعملیاتی استفاده می کند.
نکته: ترازنامه یک لحظه زمانی خاص را در نظر می گیرد، در حالی که یک صورت سود و زیان مربوط به یک دوره زمانی معین است.
مقایسه ترازنامه و صورت سود و زیان
اگرچه ترازنامه و صورت سود و زیان شامل برخی از اطلاعات مالی یکسان، از جمله درآمدها، هزینه ها و سودها هستند، اما تفاوت های مهمی بین آنها وجود دارد. تفاوت اصلی آنها در این است که، ترازنامه داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام را در یک لحظه زمانی خاص گزارش میکند، اما صورت سود و زیان درآمدها و هزینههای یک شرکت را در یک دوره زمانی خاص به صورت خلاصه ارائه میکند.
هدف هر صورت
هر سند با هدفی متفاوت ساخته شده است. ترازنامه ها جامع هستند و دارایی ها و بدهی های شرکت و همچنین سرمایه گذاری های بلندمدت را نشان می دهد. برخلاف صورت سود و زیان، ارزش کامل سرمایه گذاری ها یا بدهی های بلندمدت در ترازنامه ظاهر می شود. نام «ترازنامه» از روشی گرفته شده است که سه حساب اصلی در نهایت با یکدیگر تعادل و برابر هستند. کلیه دارایی ها در یک بخش فهرست شده اند و مجموع آنها باید برابر با مجموع کلیه بدهی ها و حقوق صاحبان سهام باشد.
صورت سود و زیان به یک سوال بسیار خاص پاسخ می دهد: آیا شرکت سودآور است؟حسابداران از صورت سود و زیان برای کمک به ارزیابی دقت تراکنش های مالی استفاده می کنند و سرمایه گذاران نیز از صورت سود و زیان برای تشخیص سلامت یک شرکت استفاده می کنند. همچنین خود شرکت می تواند اظهارنامه خود را برای اهداف سازنده بررسی کند. نظارت دقیق صورتهای مالی نشان میدهد که در کدام قسمت درآمد قوی است و در کدام قسمت هزینهها به طور مؤثر انجام میشوند، و عکس این قضیه نیز صادق است. به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است متوجه افزایش فروش، اما کاهش سود شود و به دنبال راه حل های جدید برای کاهش هزینه های عملیاتی باشد.
مقایسه سود و ارزش کل
صورت سود و زیان سود خالص را نشان می دهد، به این معنی که آیا یک شرکت بدهکار یا زیان ده است یا خیر. ترازنامه نشان می دهد که یک شرکت واقعاً چقدر ارزش دارد، یعنی ارزش کل آن را نشان میدهد. اگرچه هر دوی این موارد کمی بیش از حد ساده شده اند، اما اغلب صورت سود و زیان و ترازنامه توسط سرمایه گذاران و وام دهندگان تفسیر می شود.
توجه به این نکته مهم است که سرمایه گذاران درآمد یا سود را با جریان نقدی اشتباه نگیرند. ممکن است یک شرکت بدون ایجاد جریان نقدی سودآور عمل کند یا بدون تولید سود، جریان نقدی ایجاد کند.
نحوه محاسبه صورت ها
صورت سود و زیان از حسابداران می خواهد که درآمد شرکت را در یک قسمت و تمام هزینه های آن را در قسمت دیگر جمع کنند. مبلغ کل هزینه ها از کل درآمد کسر می شود که منجر به سود یا زیان می شود. ترازنامه به روش های مختلفی محاسبه میشود که همگی با یک فرمول اساسی انجام می شوند:
دارایی ها = بدهی ها + حقوق صاحبان سهام
ختم کلام
ترازنامه و صورت سود و زیان در هنگام استفاده با سایر اسناد مالی، می تواند برای ارزیابی کارایی عملیاتی، ثبات سالیانه و دستور العمل سازمانی یک شرکت استفاده شود. به همین دلیل اعداد گزارش شده در هر سند توسط سرمایه گذاران و مدیران شرکت بررسی می شود. ارائه این اظهارات در هر صنعت کمی متفاوت است، اما اختلافات بزرگ بین رفتار سالانه هر یک از اسناد، اغلب به عنوان علامت خطر در نظر گرفته می شود.
توانایی (یا ناتوانی) یک شرکت در ایجاد درآمد به طور مداوم در طول زمان، محرک اصلی قیمت سهام و ارزش گذاری اوراق است. به همین دلیل، هر سرمایهگذاری باید در مورد تمام صورتهای مالی (از جمله صورت سود و زیان و ترازنامه)، شرکت مورد علاقه کنجکاو باشد. پس از بررسی گروهی، این صورتهای مالی باید با صورتهای مالی سایر شرکتهای صنعت مقایسه شود تا معیارهای اجرایی به دست آید و روندهای احتمالی سطح بازار درک شود.
دیدگاه شما